من دو تا بچه دارم ۷ و ۵ ساله چون شی به شیر و پشت سر هم بودن خیلی سختی کشیدم دست تنها بچه هارو بزرگ کردم چند وقتیه خونمونو اوردیم نزدیک خونه مامانم زن داداشم یک سال شاغل شده بچشو میده مامانم نگه داره مامانم هفته ای چند روز بچه رو نی فرسته خونه ما
درکشون کن درسته حق داری
اگر‌اذیت میشی خیلی رک بگو مامان جان
من خودم ۲ تا بچه دارم
نمیتونم از سومی نگه داری کنم
اگرم شمام نمیتونی
به زنداداش بگو
یه فکر دیگه بکنه
تمام
از چی دلخوری
من چند ساله به خدا هیچ جا درست و حسابی نرفتم یه روز وقتم مال خودم نبوده از وقتی اومدم نزدیک مامانم محبورم سه تا بچه نگه دارم به خدا می دونم میگین بچه داداشته چه اشکال داره من بچه رو دوست دارم ولی از نگه داشتن بچه خسته شدم
گاهی میگم نکنه من ناشکری می کنم حس میکنم افسرده شدم دلم آزادی می خوادبیرون رفتن بدون نگراتی می خواد
مسئولیت قبول نکن تو این مریضیا خدایی نکرده چیزی شه اولیش زن برادرت شاخ میشه واست به مامانت بگو رودروایسی نداره که ادم با مادرش
عزیزم حق با شماست آخرش هم فحش پشت سر عمه هست خیلی قاطع و مودبانه بگو شرمنده نمی تونم یا بهونه ای بیار
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
