2777
2789
عنوان

مادرشوهرم خیلی ازارم میده😭😭

752 بازدید | 61 پست

بچه ها توروخدا بگید چکار کنم خسته شدم دیگه مادرشوهرم تو جمع حرفایی میزنه انگار اصلا نمیفهمه چی میگه هربار یه ایراد میذاره رو ادم منم احترام سن و سالشو میگیرم شوهرمم انگار تو باغ نیس نه حرفی نه دفاعی

الان چندروزه باهاش سرسنگینم ولی انقد مغرور و ازخودراضیه که عمرا بفهمه 

من طبقه بالاشون میشینم چکار کنم از اینجا راحت شم برم😭بخدا ۲۱ سالمه همش دارم حرص میخورم چی میشد کسی که شعور نداره زبونم نداشت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چی بگم منم اعصابم از خواهر شوهرم خورده شوهرم شده سرویس شخصی اون و هرچی میگم بابا کمتر سگ مردم باش بی ...

خداصبرمون بده واقعا باز خداروشکر این دختر نداره وگرنه دقم میدادن یه خواستگار داشتم همینجوری یه ابجی داشت انقد بهم وابسته بودن که سر همون ردش کردم

یک چماق بردار مادر شوهرتو بزن و همچنین شوهرتو بعدش هم وسایلتو جمع کن برو خونه ی بابات

اخه انقد مظلوم نمایی میکنه و نقش ادمای خوبو بازی میکنه که بعضی موقع ها خودمم باورم میشه این چقد خوبه 

شوهرم و زندگیمو دوس دارم هیچ مشکلی باهم نداریم تنها مشکلم مادر بدجنسشه

سختتر ماجرا اینجاست که طبقه بالاشونی

اگر دور تر خونه داشتید کمتر همو میدید ...دوری دوستی میشد....ولی اینجوری که نزدیک هستید مجبوری باهاش بیشتر در تماس باشین و کنایه ها و نیشها بیشتر میشه

باهاشون صمیمی نشو.اگر مجبوری تو جمعشون بری

کم حرف و سنگین باش.اگر میتونی زمانی که ایراد میگیره

بدون بی احترامی جوابشو بده

مادر شوهر منم همینه.منتها شانسم پیشش زندگی نمیکنم

اصلنم نمیرم خونشون مگر عیدی چیزی باشه.اونم نیم ساعت

الان دیگه بعضی وقتها از بچهامم ایراد میگیره،منم ب تلافی از نوه های دخترش ایراد میگیرم و جوابشو میدم،این به اون در فکر نکنه لالم!

چند بار جوابشو دادم ،کمتر شده کنایه ها و نیشها

ولی همچنان ادامه داره...


قسمتی از سخن های کوروش کبیر:بودن با کسی که دوستش نداری و نبودن با کسی که دوستش داری همش رنج و عذاب است.پس اگر همچون مثل خود نیافتی مثل خدا تنها باش.واگر یافتی او را چنان حافظ باش که گویا جزوی از وجود توست.

یه خورده عاقل باش

ببین هرچقدر جلوشون واستی بدتر میشی

سعی کن قلق مادرشوهرتو یاد بگیری

با مهربونی تو دستش بگیر

دمِ کدخدارو ببین یه دهُ بچاپ

سنت کمه فکر نکنم بتونی یا غرورت بزاره به حرف من گوش بدی

ولی ۱۵ سال بعد میبینی نه اعصابی برات مونده نه رمقی

ولی اگه الان از در دوستی دربیای

و دچار حاشیه نشی 

میتونی بهترین زندگی رو داشته باشی

زیاد حساس نباش که چی چی گفت 

🌺إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِين🌺

سختتر ماجرا اینجاست که طبقه بالاشونیاگر دور تر خونه داشتید کمتر همو میدید ...دوری دوستی میشد....ولی ...

بخدا منم چندبار جوابشو دادم ولی عار نمیکنه که 

اون روز تولد شوهرم بود جلو همه بهم میگه لباسات اصلا بهت نمیاد پاهاتو اینجوری بد نشون میده بخدا اصلا شوک شده بودم هنوز به شوهرمم نگفتم ناراحتم چن روز گذشته حالم بده نمیدونمم چطوری حرفمو بزنم 

خوشبحالتون که دورین کاش منم برم از اینجا

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز