مثلا من باشم ازقبل انقدر بحث میکنم تا راضی شه که بمونم. یعنی معمولاً بالاخره هر جور شده راضیش میکنم
کاری که مخالفه انجام نمیدم که لج نکنه
بابام هم این مدلی بود خیلی بدش میومد خلاف نظرش کاری کنم. عادت کردم یه جوری برای کاری که میخوام رضایت بگیرم
اما واقعا هم دلیل مخالفت رو میپرسم و فکرمیکنم
یعنی حتی گاهی مامانم میگه فلان چیز رو نمیخواد به بابات بگی خودت انجام بده. اما من همیشه گفتم و رضایت گرفتم ۹۰ درصد اوقات عوضش کمتر با بابام یا نامزدم دعوام میشه. دیگه اون ده درصد هم که نتونستم راضی کنم به ارامش خانواده میرزیده