اسم ها ساختگی هستند
من یک دوستی دارم به اسم سامان که بچه خوب و مذهبیه و کارمند بانک
ماجرا از اونجا شروع میشه که سامان چون درگیر کار و ادامه تحصیل بود، نمیخواست ازدواج کنه اما خب اونم مثل همه ما انسانها نیازهای عاطفی و جنسی داشت.
سامان تصمیم میگیره که ازدواج موقت کنه و از همکارش که طلاق گرفته بود کمک میخواهد ، اونم یک الهام خانمی بهش معرفی میکنه
سامان با الهام خانم قرار میگذاره و همدیگر رو میبینن و میرن پیش یک پیشنماز و محرمیت خونده میشه
اما این پایان ماجرا نیست
سامان بنظرش رفتارهای الهام عجیب میاد که خونش رو دقیق نشون نمیده و گوشیش شبها خاموشه
این رفتارها باعث شک سامان میشه و او تصمیم میگیره تا بره و از این رفتار های الهام سردر بیارهاما متاسفانه سامان متوجه سه موضوع میشه
اول اینکه اون خانم اسمش زهره است و شناسنامه ای که نشون میداد متارکه کرده مربوط به شخص دیگری بوده
دوم اینکه اون خانم همزمان با سامان با چند نفر دیگرم صیغه بوده
سوم اینکه اون زهره خانم شوهر دارد و شوهرش مهندس و شاغل در شهرداریه
خلاصه این ماجرا باعث عذاب وجدان شدید سامان میشه با اینکه هیچوقت با زهره همبستر نشده و فقط معاشقه داشتند، اما این عذاب باعث شد ساان در مقطع فوق لیسانس از دانشگاه اخراج بشه، بابت بینظمی در کار توبیخ و به یک بخش دورافتاده منتقل بشه و درنهایت به خانم ها شکاک بشه تا این حد که بعد گذشت 9 سال دیگر قصد ازدواج نداره
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
2 ثانیه پیش
3 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
