2777
2789
عنوان

داستان زندگی من (7)

| مشاهده متن کامل بحث + 53016 بازدید | 349 پست
بچها من معذرت میخام امشب نمیتونم تمومش کنم زندگیمو و یه فصل کوچیک مونده ک فردا ظهر یا بعد ظهر میگم.ا ...

عزیزم فردا حتما تگ کن بیام بقیشو بخونم مشتاقم ببینم آخرش چی میشه البته با آرزوی خوشبختی شم

مامانی جونم چرا وقتی دو سالم بود رفتی منو هم باخودت نبردی چرا گذاشتی توحسرت گفتن مامان از ته دل بمونم دوستت دارم لااقل بیاتو خوابم ببینمت من حتی قیافیه تو یادم نیست 

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

عزیزم فردا حتما تگ کن بیام بقیشو بخونم مشتاقم ببینم آخرش چی میشه البته با آرزوی خوشبختی شم

شما

مامانی جونم چرا وقتی دو سالم بود رفتی منو هم باخودت نبردی چرا گذاشتی توحسرت گفتن مامان از ته دل بمونم دوستت دارم لااقل بیاتو خوابم ببینمت من حتی قیافیه تو یادم نیست 
بچها من معذرت میخام امشب نمیتونم تمومش کنم زندگیمو و یه فصل کوچیک مونده ک فردا ظهر یا بعد ظهر میگم.ا ...

اوکی عزیزم😘😌

برای من مشکلی نیست...هر موقع تاپیک زدی منم تگ کن خواهری😍😘

معلم آینده😍👩🏻‍🏫

من کلا تو داستان سکوت بودم

چون دلم نمیخواد زود قضاوت کنم

ولی به عنوان یک خانم که ازت خیلی بزرگترم خیلی جاها سعی کردم از روحیه ات روحیه بگیرم

و حقیقتش از اول داستان که شدید دو نفر منتظر بودم ببینم کی راهی تیمارستان میشی دور از جونت و بعد پیروزی هات بعد از درمان رو منتظر بودم بشنوم

ولی خداروشکر قوی بودی

هیچ جا نشکستی

همه جا بلند شدی

فقط یک چیزی تو این داستان عمیق اذیتم کرد

اونم تناسب شعرا با حال آدما بود

که یهئیی از تو گوشیا پلی میشدن

بعیده آدم اونقدر حضور ذهن داشته باشه چه اهنگی به جال الانش میخوره

آدم تو ناراحتی شدید و خوشحالی شدید اصلا حضور ذهن نداره

ولی افراد زندگی تو چندین نفرشون آهنگهای کاملا مطابق سریع پلی میکردن

فقط اینش یکم رمان مانند بود

  حقیقتم که باشه حقیقت نادریه

اقلا تو اطراف من نو این زندگی نردیک چهل سالم مشابهش. حتی یک مورد ندیدم تو هیچ فردی از فامیل یا دوستا یا آشناها

که یه اهنگ اینهمه مطابق یهو عاشق یا شکست خورده پلی کنه

نهایتش میتونه مضمونش شاد یا غمگین باشه تو محدوده فکری من😂

ولی اصل حرفم باهات اینه که من خیلی کتابای روان شناسی زیادی خوندم

و تو اونهارو توی زندگیت برای نجات خودت بارها و بارها پیاده کردی

و در نهایت بگم

از نوع برخوردت با عارف خیلی خیلی لذت بردم به عنوان یک زن که چقدر اگاه عمل کردی و از هول حلیم توی دیگ نیافتادی و تا یه پسر جذاب دیدی که عاشقتم هست و پاک و نجیبم هست فوری خودتو نباختی 

این چیزیه که خیلی آدما تو سن بالا هم بلد نیستن. و زود تصمیم میگیرن

و البته بگم اون خدایی که هیمشه میگفتی کجاس

به نظر من از اول کنارت بود

همیشه تو نداهای درونت بود

همیشه کمکت میگرد آدمهای عوضی از مسیر زندگیت دور شن 

و همیشه بخاطر همون نذرهای بچگیت

همون حسینیه رفتنا و چادر پوشیدنات

از شر آدمهای بد نجاتت داد

اولیش دانیال که اهل مسخره کردن آدمهای ضعیف بود و چی ازین بدتر

دومیش علی که به راحتی میتونست عاشق باشه کنارشم دوست دختر داشته باشه و بگه این واسه اردواج اون اوسه تفریح

سومیش آرمان که یک مرد زودباور و دهن بین بود و این خیلی واسه یه زندگی خطرناکه

چهارمیش آرین که یه پسری بود که لایق محبت نبود و وقتی حس امنیت در محبت کرد خودشو گم کرد و بی محلی میکرد که واسه یه زن بعد اردواج خیلی دردناکه توسط همسرش کنار گذاشته بشه

پنجمیش عارف که واقعا میتونست خطرناک باشه

و مخصوصا به این دلیل که خودش باور نداشت جقدز مشکلش جدیه و به قول خودش یک پسر امروزی که به دکتر و درمان اعتقادی نداشت و میخاوست مشکل به این مهمی رو بدون کمک متخصص درمان کنه

هیچ کدوم اینا لایق تو نبودن

و خداوند اونهارو از تو دور کرد و دست اونهارو برای تو رو کرد و بقول خودت با این واکسن های دردناکی که خداوند بهت زد تو عاقل شدی

اگر این واکسن ها نبود 

اگر علی و سینا و ارین و ارمان و اون مرد که زن داشت نبود 

تو چه میفهمیدی الان باید به عارف بگی نه

من حقیقتش همه جا خدارو در کنارت ندیدم

خدارو در درونت دیدم



میشه واسه اموات خودت و بابای من یه فاتحه بخونی🙏؟
من کلا تو داستان سکوت بودم چون دلم نمیخواد زود قضاوت کنم ولی به عنوان یک خانم که ازت خیلی بزرگترم ...

عزیزم.من شاید باورت نشه ولی به خود خدا قسم ک تمام اهنگا درست بود و من اونا رو بارها گوش میدادمو با وجودم حسشون میکردم

الانم اهنگایی گوش میدم ک ب حسو حالم میخورن

ممنونم ازت😘

🤍💜 هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد     خدایش در همه حال از بلا نگه دارد     حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست     که آشنا سخن آشنا نگه دارد  🤍💜                                                                                                                                                                                              در رابطه با داستانم: با قلم نه چندان خوبم آمیخته با ناااگفته های تلخ و گفته های آمیخته با احساسات و نیم‌چه خلاقیت داستان سرایی ام ‌🤍          داستان رو قریب به دو سال پیش نوشتم به دیدگاه مقاله یا رمان یا غیره ... بخوانید.  درس عبرت و نکات مفید رو در ذهن بسپارید و تمام!!!   پس خواهشمندممم دوست عزیز و مهربانم از احساس ترحم و دلسوزی و گرفتن شماره و آیدی و ایمیل و عکس من و پیام های ترحم آمیز خودداری کنید !!!  چون هدف از نوشتن گذشته ها،جلب توجه و ترحم نبوده و از اینکه این حس رو به من القا نمیکنید ممنونم 💜!!    بعضی از کسایی که داستانم رو میخونن میخوان بدونن الان چطورم ! من خوبم بدنیستم! شما چطورید؟☺️   
عزیزم.من شاید باورت نشه ولی به خود خدا قسم ک تمام اهنگا درست بود و من اونا رو بارها گوش میدادمو با و ...

عکستو بزار

در من دخترکی پریشان با قلبی پر از درد چشمانی پر از اشک ایستاد      اما خود من هنوز قوی ایستاده ام♡♡○●
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز