بعد از گفتن حرفای ابجیش،
خواستم بی چون و چرا بگم نع.....
ولی گفتم بذار قبلش باهاش صحبت کنم اینطوری درست نیست و ببینم خودش چی میگه
همدیگرو دیدیم و
بهش گفتم ک من اونشب از رفتارت تو ماشین فهمیدم یه همچین مشکلی داری....
گفت نه ندارم
گفتم ببین اگر داشته باشی اشکالی نداره
هر ادمی ممکنه روحیاتی داشته باشه
و قطعا دلیلی وجود داره ک اون ادم اونطوری شده..با من راحت باش
گفت راستش اره هست...
بیماری بود..
گفتم برای درمانش هم کاری کردی
گفت ک ن حوصله روانشناسو ایچیزا ندارم...قبلنم رفتموفلان
چندبار گفتم برو گفت نه من خودم خوب میشم اگر اعصابمو نریزن بهم خوبم...
گفتم زندگیه و اعصاب خوردی پیش میاد
هربار میخوای اینطوری برخورد کنی؟
حالا بگذریم از حرفاش میگف اینا چیز شخصیه و من میگفتم با ازدواج دوطرفه میشه و اینا...