سلام عزیزم
من بعد خوندن تاپیکت مشتاق شدم برم کل تاپیکاتو نگاه کنم
جست و گریخته یه چیزایی دستگیرم شد.
اول اینکه این حالت کاملا بابت اقتضای سنیت هستش
نمیگم سنت بالا تر بره کمتر میشه ها...ولی توو این دوران و این سن یه مقدار بیشتر هست و فکرتو خیلی درگیر میکنه.
دوما تا جایی که متوجه شدم درس اولویتت نیست پس مسلما چون با تمرکز بیشتر نخوندیش نا خداگاه فکرت همش پرت میشده و چون توو این موقعیت دغدغه ذهنیت این موضوع هستش طبیعیه همش بهش فکر کنی (پس درس شاید نتونه ذهنتو اروم کنه که فکر نکنی بهش)
دانشگاه رو برو (مختلط) ببین توو جامعه بخوای نخوای جنس مخالف وجود داره و تو مجبوری به ارتباط عادی گرفتن با افراد.دانشگاه کلا معقولش جداس .خیلی ادم از نظر اجتماعی فرق میکنه.متاسفانه و یا خوشبختانه تاثیر مستقیمم در ازدواج داره.هر قشری معمولا با قشر هم سطح خودش ازدواج میکنه (به عینه دیدم که طرف بخاظر اینکه حقوق کارمندی دختر زیاد نبود بعد اومدن به خواستگاریش ردش کرد گفت حقوقش مقبول نیس من میخوام باهم زندگی رو بچرخونیم) من نمیگم اینا خوبه ها تجربیاتم رومیگم.من خودمم ادم کاری ای نیستم.دوست داشتم همیشه خانه دار باشم ولی بعد سه چهار سال کار کردن هزچند با اجبار بود الان وابسته شدم.دوست دارم به عنوان خانم دستم برو توو جیب خودم.
برای ازدواجم وقت زیاد هست عزیزدلم الان احساسی تصمیم میگیری که خود منم همینجوری بودم و هستم.یه مقدار سنت بالا تر بره بهتر میتونی تصمیم بگیری
هرچند اکثر ما خانوما توو تمام مراحل زندگیمون تصمیماتمون احساسی هستش.بقیه رو نمیدونم ولی من که اونطورم
ببخشید اگه طولانی شده باشه.امیدوارم کمکی تونسته باشم بکنم برات