چند وقته که با یکی از فامیل شوهرم قطع رابطه کردم و شوهرم هم بهم میگفت که باهاشون رابطه ای نداره . اما دیشب اتفاقی متوجه شدم که چند ماه پیش مادرش اون زن و شوهر رو دعوت کرده شام و جاریام و بقیه فامیل رو و شوهر منم شرکت کرده و بعد از مهمونی هم اون زن و شوهر رو برده گردش و دور دور کردن باماشینش و به من دروغ گفته و پنهون کرده در صورتی که همه جاریام و فامیلش و خوانوادش میدونستن احساس میکنم پیش همه تحقیرم کرده و نشون داده زنم برام ارزشی نداره واقعا حالم بده نمیدونم چه رفتاری باهاش بکنم و اینم بگم که چند بار دیگه هم مچش رو گرفتم که با اون زنه و شوهرش رفته گردش
هر انسانی در طول زندگیش به دنبال معجزه میگردد. و آن را در همه جا جست و جو میکند. در حالی که معجزه همین جاست. درون قلب هر انسانی. آن جا که نیرو و اراده ی جز خداوند در جهان تصور نمیکنی . معجزه از ایمان شکل میگیرد.
خواهر من این مشکل رو داشت رفت با دشمن شوهرش و خانواده شوهرش رفت و امد کرد و تماس می گرفت احوالپرسی م ...
خوشم اومدد
گاهی مادر و خواهر آدم میتونن خیر خواه ک نباشند ...بدترین دشمن آدم هم باشند...... بر عکس همه نی نی سایت ب من کمک کرد اینحا برا من درس زندگی بود مه مغزی داشتم و خوندن نظرات کاربرا مه رو محو کرد کم کم بوس ب همه خانوم گلای اینجا.