من و شوهرم مغازه داریم
مادرشوهرم هرروووووز عادتش شده میاد مغازه ما ...
یعنی امروز ک جمعه بوده و تعطیل بودیم زنگ زده بیاین دنبالم بریم مغازه 🙄😶😶
پدرشوهرم فوت کرده ، بردارشوهرم با زن و بچه هاش طبقه بالای خ مادرشوهرم هستن ،،، ولی یکسره مغازه ماست .... و اصلا درک درستی نداره ازاینکه پسرش ازدواج کرده و زن داره ، همونطور مثله دوران مجردی از شوهرم توقع داره ....
راهنمایی کنین چیکار کنم ،،، خیلی رو اعصابمه
یعنی کلا اعصابم خورد هست نمیتونم دیگهههههه هرروز ببینمش
اون موقع که زنگ زد باید میگفتید امروز زن و شوهری باهم خونه ایم. به هم میرسیم
خودش بقیه ماجرا رو میگرفت
طفلی از تنهایی میاد پیشتون
شاید نمیدونم شما اذیت میشید
بگو خدا نکرده ببخشید، کرونا گرفتیم تا دیگه نیاد خخخ
هیچی نمیتونم بگم فقط اگه جایه من بودی چ میکردی
میاد مغازه بگو حالا مامان جون شما اومدین ما بریم 😂 مغازه بده دستش برید پی حال خودتون والاااااا
شوهرت باید باهاش صحبت کنه کاری از دستت برنمیاد.
میاد اونجا میشینه دلم براش سوخت بنده خدا تنها است چقدر سخته😔
بپیچونینش فرار کنین
اه اه 💩 به هرچی مادر شوهر سیریشه مال منم هی تا میریم جایی میره می‌چسبه به شوهرم 🙄🙄🙄
عزیزم منم اوایل ازدواجم حسم به مادرشوهرم همین بود اما الان ک خودم دوتا پسر دارم کاملا بهش حق میدم و از خودم نسبت به حسم خجالت میکشم
