اخه اینطوری رفتار کنم چیزی عوض میشه؟؟
من اگ بقول شما بازم مث فبلا بشم باید هروقت کار داره برم کمکش..
تابستون کارایی ک من برای مادر خودم و حتی خودم نکردم براش انجام دادم...حتی بیشتر از دخترش...
کلی انرزی گذاشتم ....همسرمم دیده بود ک حق با منه ...
حکایت من رو بدم باید استرم بدمه متاسفانه....
من نمیخوام اتفاقات تابستونم برام تکرار شه
همینطور ک اونا منو ب عنوان حتی خواهرزاده ندونستن من چرا لطف کنم؟؟
البته نمیخوام پیشنهادتون بگم به درد من نمیخوره ن ولی من ریسک پذیر نیستم
نمیتونم وقتی خوب شدم حتی بیشتر از قبل کنترل کنم یکسری چیزارو...هنوز اونقد مسلط نیستم روی خودم
اینمبگم دعوت نمیکنه بخاطر اون جراینات نیست از اول همین بوده... کلا فاز محبت ندارن برای همین ترجیح دادم منم انرزیم رو تلف نکنم با رفت و امد و سرویس های بیش از اندازه....
ب من میگفت عقد بودم خواستی بیای خودت بیا بپز و بشور و برو...غیر مستقیم البته