2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 316906 بازدید | 1712 پست
دوستان میشه کمک کنید... میخواستم تاپیک بزنم ولی خب اینجا با تجربه های زیادی رو میشناسم و از نطر خود ...

سلام ملکه عزیزم.

به نظرم به خاله(مادرشوهرت)زنگ بزن و بگو خاله،برنامه تون برای شب چله چیه؟جایی میخواین برین؟بیاین باهم بریم خونه مامانم یا اینکه هم شما و مامانم بیاین اینجا دور هم باشیم....میخوام یه جوری بگی که بگه عه،قراره شما بیاین که....بعد بگو جدی؟چه خوب شد بهتون زنگ زدم و گفتین...فلانی(همسرت)سرش شلوغه و یادش میره بهم بگه....از این به بعد حتما به خودم بگید....

ببین عزیزم،چون خاله ت هست،یکم غیر رسمی تر باید صحبت کنی،نگو پسرت....

سلام ملکه عزیزم. به نظرم به خاله(مادرشوهرت)زنگ بزن و بگو خاله،برنامه تون برای شب چله چیه؟جایی میخوا ...

اره این خییلی خوبه...وای یه چن باریم بحثش شد ها قشنگ موقعش بود بگم

ن حالا پسرت ک نمیگم اینجا خواستم اسم نبرم گفتم


خیلی ممنونم خیلی خوب بود


اخه نمیخواستم خودمم گله کنم این وسط چون فک میکنم شوهرم منتقل کنه بهتره ک نمیگه

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

اره این خییلی خوبه...وای یه چن باریم بحثش شد ها قشنگ موقعش بود بگم ن حالا پسرت ک نمیگم اینجا خواستم ...

امیدوارم بتونی اونجوری که دلت میخواد حرفت رو بزنی....

یه پیشنهاد بهت بدم ملکه جان؟

یه مدت بیا و بیخیال با سیاست رفتار کردن شو....بیا و یه مدت باخانواده همسرت فامیل شو....بیا و یه مدت مثل دختر خواهر شو...اجازه بده قبولت کنن....اجازه بده تو رو دختری بدونن که عاقل و فهمیده هستی....منظورم این نیست که هرچی گفتند قبول کنی و اجازه بدی بی احترامی کنند ها،نه....بزار بدونن دشمنشون نیستی و بعد آروم آروم رفتارهات رو تغییر بده....آروم آروم از خاله ت به عنوان حامی استفاده کن

امیدوارم بتونی اونجوری که دلت میخواد حرفت رو بزنی.... یه پیشنهاد بهت بدم ملکه جان؟ یه مدت بیا و بی ...

اخه اینطوری رفتار کنم چیزی عوض میشه؟؟

من اگ بقول شما بازم مث فبلا بشم باید هروقت کار داره برم کمکش..

تابستون کارایی ک من برای مادر خودم و حتی خودم نکردم براش انجام دادم...حتی بیشتر از دخترش...

کلی انرزی گذاشتم ....همسرمم دیده بود ک حق با منه ...


حکایت من رو بدم باید استرم بدمه متاسفانه....


من نمیخوام اتفاقات تابستونم برام تکرار شه

همینطور ک اونا منو ب عنوان حتی خواهرزاده ندونستن من چرا لطف کنم؟؟


البته نمیخوام پیشنهادتون بگم به درد من نمیخوره ن ولی من ریسک پذیر نیستم

نمیتونم وقتی خوب شدم حتی بیشتر از قبل کنترل کنم یکسری چیزارو...هنوز اونقد مسلط نیستم روی خودم


اینم‌بگم دعوت نمیکنه بخاطر اون جراینات نیست از اول همین بوده... کلا فاز محبت ندارن برای همین ترجیح دادم منم انرزیم رو تلف نکنم با رفت و امد و سرویس های بیش از اندازه....

ب من میگفت عقد بودم خواستی بیای خودت بیا بپز و بشور و برو...غیر مستقیم البته


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
امیدوارم بتونی اونجوری که دلت میخواد حرفت رو بزنی.... یه پیشنهاد بهت بدم ملکه جان؟ یه مدت بیا و بی ...

شایدم من متوجه منطورتون نشدم دقیق...میشه یه مثال بزنین؟؟؟

مثلا من الان ترشی عذایی درست کنم براشون میبرم....

هفته یکی دوبارم با همسرم میرم سر میزنم بهشون


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
امیدوارم بتونی اونجوری که دلت میخواد حرفت رو بزنی.... یه پیشنهاد بهت بدم ملکه جان؟ یه مدت بیا و بی ...


عزیزم من زنگ زدم همینارو گفتم اولش ک اصلا نگفت بیاین و اینا گفت بابا بزرگ هست اونجا شب یلدا.منم گفتم باشه ی چن لحطه سکوت بعدش گفتم مامانم گفته بیاین اونجا..باز چیزی نگفت. سکوت کرد.....من گفتم ما دعوت نیستیم؟؟دیدم گف شما دعوتی نیستین .. فق یادم رفت ی تعجبی بکنم بگم وااا ما دعوتی نیستیم!!!!.اخرش گفت ب فلانی گفتم ....منم‌گفتم ب خودم کاش بگین اخه سرش شلوغه یادش میره...

منم مامانم‌زنگ‌زده گفته بیاین خواستم ببینم میرین خونه پدر بزرگ یا نه


اگ ب شوهرم بگ ب فلانی نگفتی مگ شب یلدا بیاین منم‌میگم منم بهت گفته بودم ک مامانمم گفته ....پرسیدم چرا ب من نگفتن


وقتی میخوام اینجوری حرف بزنم ها بدنم میلرزع حتی از پشت تلفن ....


ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون

سلام دوستان

اول تشکر میکنم از بانو بابت تاپیک های مفیدشون همه رو خوندم و تک تک دارم عمل میکنم و پیشرفت خودم رو بلطف خدا دارم میبینم

یسوال داشتم لطفا راهنماییم کنید

پدرشوهرم فوت کردن، و اینجا رسمه تا چهلم هر پنج شنبه خونه صاحب عزا جمع میشن،من یه پنج شنبه رفتم خواهراشوهرم با جاریم هماهنگ کرده بودن محلم ندن، منم که بت هامو شکسته بودم سریع بعد بی محلیاشون از خونشون زدم بیرون و پنج شنبه بعدشم نرفتم و شوهرم خودش تنها رفت اونها حتی سوال نکرده بودن زن و بچه ات کجان شوهرم گفت منم خیلی سرد سرد باهاشون برخورد کردم و زود اومد خونه گفتش اگه چهلمم می‌دونی اذیتت میکنن نیا شوهرم بلطف خدا همه جوره پشتمه و اونا از همین میسوزن. اینو بگم اگه قبلنا بود میموندم و تحمل میکردم و پنج شنبه بعدشم میرفتم میگفتم زشته گلگی میکنن و اینکه این هفته چهلمشه و مطمئنم همه در پی تلافی هستن چون همسرم باهاشون خییییلی سرد رفتار کرده بود، و آدمهای سلیطه ای هستن، و خانما و آقایون جدان شوهرم نباشه تلافی میکنن بنظرتون برم ؟

خدایا شکرت...

من این تاپیکو میخونم و خیلی خوشم میاد 😊و تاپیکاتونو ب خیلیا معرفی میکنم 😘

اما ی مسئله ای رو بگم من خیلی در اطرافم مخصوصا تازگیا میبینم تا چیزی میشه عروسی سریع قطع ارتباطو در پیش میگیرن 😐بنظر من این بت شکنی نیس!همه مواردو نمیگما مثلا سر چیزای الکی ک اصلا برای یک انسان باید پوچ و بیهوده باشه و کلا تو رادارشون نباشه ! سریع قطع ارتباط میکنن و خوشحالم هستن و میگن همسرشونم پشتتشونه !

این بت شکنی نیس..... !

در واقع اونا بت رو هنوز درونشون دارن هنوز بهش فک میکننو همش حرص میخورن !تا همسرشون حرفی از خانوادشون میزنه یا از درون یا هم حتی جلو همسرشون فوری گارد میگیرن بشدت !

جالب بود برام چند وقت پیش ی خانوم تاپیک زده بود ک همسرم پیش من ب مادرش میگه مامان و من حرص میخورم اون ب من بی احترامی کرده و من ب همسرم گفتم برای خنک شدن دل من مادرشو ب اسم صدا بزنه اما چند وقته  باز بهش میگه مامان و استارتر خیلی هم حق ب جانب برخورد میکرد جالب تر پس فرداش تاپیک زده بود ک همسرم میگه باید بریم خونشون و من دارم دق میکنم  خیلیا هم مثل استارتر اون تاپیک فقط فک میکنن ک بت شکستن و قطع ارتباط کردن در حالی ک اونا بت و خیلی بزرگتر کردن تو وجودشون مثل ایشون نباشیم 🤓 

hasti😛😎🐍ببخشید درخواست دوستی جدید قبول نمیکنم 💔ممنون میشم درخواست ندید تا شرمنده نشم😘❤باردار نیستم تیکر رسیدن به هدفم هست دوستان ❤💃                                                        احساس میکنم یک فضانورد تو اقیانوسم!!!🙂🙃
اصلا جوابشون رو ندید  ایشون خودشون صفحه دوم تاپیک راهنمایی خواستن  ولی بعد هر از چند گاه ...

عزیزم مثل دفعه پیش میشه منو راهنمایی کنید 

طبق آموزه های قبلیم نتیجه گرفتم کمتر رفت و آمد کنم با قوم شوهر بلکه آرامش بگیرم مادر و پدر همسرم آدم های خوبی هستند ولی خواهرشوهرارو جاریم که اونجا باهاشون زندگی میکنن با من مشکل دارن البته نه ظاهرا ها 

دیشب به اصرار مادر همسرم رفتیم خونشون که همه دور هم جمع بودن به بهانه یلدا من سوپ درست کردم و کشک بادمجان چون مادر همسرم مریض احوال گفتم خیلی اذیت نشن . خواهرشوهرم که اونجا بود ما رفتیم ما رو دید سلام و علیک معمولی ولی جاریم که تو همون ساختمونه و خواهرشوهر تازه از خونشون اومده بود خونه مادرش تا وارد شد خواهرشوهرم ذوق کرد خوش اومدید گفت در صورتی ککه ما رو کمتر میبینه نسبت به ایشون حالا بحث ان شد که فردا اون یکی خواهرشوهرم پریوده و همراه مادرشوهرم کی بره دکتر خواهرشوهرم گفت من ناراحت میشم برم اونجا دکتر حرف بزنه من گریه میکنم مادرشوهرم شیمی درمانی میشه جاریم گفت من میرم هی اصرار اصرار اینا همه خانه دارن و بچه جاریم 7 ماه از بچه من کوچیکتره خوهرشوهرم قبول نمیکرد که نه تو بچه کوچیک داری کرونا هست نمیخواد بری بعدش من گفتم خب من مرخصی ساعتی میگیرم من میرم پیش مامان خواهرشوهرم درجا قبول کرد گفت باشه نه اصراری چیزی خب من و جاریم هر دو بچه کوچیک داریم و کرونا واسه هر دو هست نتونستم خودمو  گه ددارم یه ربع بعد گفتم اونجا مگه محیطش چجوریه که گفتی جاری نره خطرناکه کرونا میگیره مکث کرد گفت نه اخه بچه اون نمیمونه تو ماشین یه چیز الکی سرهم بندی کرد که چرت گفت منم دیگه محلش نزاشتم و بعد دوباره بچه جاریم اومد کلی تحویلش کرفتن هی عکس میگرفتم هی فیلم بیچاره بچه من نشسته بود تهایی دلم سوخت چقدر احمقن اینا که با بچه سر لج میکنن . اون یکی خوارهشوهرم کلا تو اوووته اومد دست بدم خداحافظی کنم صورتشو گرفت اونطرف 

اومدیم خونه گریه کردم شوهرم گفت الان زنگ میزنم میگم این چه رفتاری داشتن با تو . همیشه اینطور نیستا که طرف من باشه . 

اهان یادم رفت بگم سوپ منو خواهرشوهرم نذاشت سر سفره جاریم اش پخته بود گزاشتن سر سفره 

من چیکار کنم ناراحتی اعصاب گرفتم 

میشه برای پسرم نفری یه صلوات بفرستید خوب بشه.کاردرمانی میره
عزیزم مثل دفعه پیش میشه منو راهنمایی کنید  طبق آموزه های قبلیم نتیجه گرفتم کمتر رفت و آمد کنم ...

عزیزم اینجا کلی خانوم با تجربه هستن. ایشالا میان بهتون کمک میکنید. 

ولی شما هنوز هم دارید مقایسه میکنید خودتون رو با جاری 

هنوز هم دنبال توجه خواهر همسرتون هستید 

ازشون دست بکشید. 

تاپیک من خودم را دوست دارم رو خوندید؟ 

حتما بخونید من خودم قبلا خونده بودمش 

ولی الان که دوباره دارم میخونم. 

عاليه عالی 

حرف های بانو آرتمیس واقعا تاثیر گذار و فوق العادس

🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓🍓
عزیزم مثل دفعه پیش میشه منو راهنمایی کنید  طبق آموزه های قبلیم نتیجه گرفتم کمتر رفت و آمد کنم ...

باید خودت اینقدر به خودت توجه داشته باشی و خودت رو دوست داشته باشی که محتاج توجه و دوست داشتن دیگران نباشی 

من باشم دیگه غذا هم پختم براشون نمی‌برم چون ارزش زحمت آدم رو نمی‌فهمن

زیاد هم باهاشون همکلام نمیشم و هیچوقت از کارم مرخصی نمی‌گیرم بخاطر اونها 

و اینکه شما هم فاصله رو حفظ کردی پس نباید توقع داشته باشی اونها خیلی باهات مثل جاری تون صمیمی باشن ،،بین احترام داشتن و محبت شما احترام رو انتخاب کردی پس دیگه بدنبال محبت اونها نباش ،اونها دیگه نه به خودت نه به بچه شما محبت نمی‌کنند ولی خودت به خودت و بچت محبت و توجه کافی رو داشته باش 

کلا برات مهم نباشن نه خودشون نه محبتشون و نه توجهشون 



از اینکه دیگران پشت سرتون حرف میزنن نترسید. مهم نیست. اگر شما واقعا کار بدی انجام نمیدید و اشتباهی نمی کنید، حساس نشید. پشت سر من به شخصه یک چیزهایی میگن که من خنده ام میگیره گاهی. هر وقت دوستهام میگن بچه ها پشت سرت اینو میگن، میگم مرسی، حرفهات بهم قدرت میده، این یعنی من آدم موفقی هستم که دیگران سعی میکنن من رو خراب کنن (در واقع این حرفها، تعریف های معکوس هستند). این رو بدونید، هیچ کس به یک قطار ایستاده سنگ نمیزنه. اگر دارید سنگ میخورید، بدونید در مسیر موفقیت هستید و کارهاتون خیلی هارو به هم ریخته.چون دستشون نمیرسه خودشون رو بکشن بالا، میخوان شمارو بکشن پایین.این سنگ هارو جمع کنید و ازش یک کوه بسازید و ازش برید بالا.اینقدر بالا که دیگه هیچ سنگی بهتون نخوره.



دارم مرورمیکنم تاپیک من خودم رادوست دارم. 

این جمله بانو روهزاربارجاداره بخونم وتکرارکنم. 

هربارمنومحکمترمیکنه درمسیرم واینکه انقدر تومسیر

حس خوذمقصرپنداریم بالانیاد. 


ببانوجان هزاران بارتشکر بابت زحماتت ونوشته هات. 

اصلااهل چاپلوسی نیستم ولی وقتی حرفاتونومیخونم

دلم نمیاد برای بارهزارم تشکرنکنم. زندگیتون پربرکت   

شکرت خداجون
عزیزم مثل دفعه پیش میشه منو راهنمایی کنید  طبق آموزه های قبلیم نتیجه گرفتم کمتر رفت و آمد کنم ...



دیگه سوپ واش نپز ونبر

چون شاغل هستی دیگه پیشنهادنده که مادرهمسرت روببری دکتر. 

هردوحرکت  ازجانب خودت اونهاروجری کرد. 

کسی که لطف مارونمیبینه وحتی جری ترهم میشه سزاش قطع لطف های بیجاهست.

شکرت خداجون
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792