2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317009 بازدید | 1712 پست
عزيزم من به اون پيج اعلام كردم كه تمام مطالب رو كپي كرده اونم سريع منو بلاك كرد الانم هر چي ميگردم ن ...

عزیزم منم اون پیج رو دارم بهش گفتم داره از اینجا کپی میکنه

الان میگم اسمش چیه 

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

حتما بدون  بعد چند سال تلاش به خودت بیای ببینی تو رو کرده کنیز و یکی دیگه معشوقشه حتما و حتما ...

چجوری پیداکنم توگوشیش که چیزی نیست ولی یباراسمی بنام اون ب تلگرامش پیام گذاشته بودگفتم گردن نگرفت

اسمشم تواینستاسرچ کرده بوددیدم بازم گردن نگرفت

ممنون از لطفتون ک پاسخ دادین..درسته حق با شماست من خودمو خیلی درگیر این مسئله کردم..ولی چیکار کنم با ...

عزیز دلم با تمااام وجود درکت میکنم،منم تو همین شرایط هستم...بهم میگن محو شدی و.... که وقتی میخوام ببینمشون،منتظرم شروع کنن دوباره

عزیز دلم با تمااام وجود درکت میکنم،منم تو همین شرایط هستم...بهم میگن محو شدی و.... که وقتی میخوام بب ...

دقیقا منم همین حالتو دارم..هر کدوم از فامیل هام ک ببینم بعد احوال پرسی منتظرم گله کنن که چرا نمیای چرا نیستی چرا برا فلان مراسم نیومدی یا مثلا از شوهرم بد بگن..وقتی میبینمشون استرس میگیرم..انگار همش دنبال تاییدشونم..نمیدونم علت کارم کجاست ک این همه گله و حرف بهم میزنن..چه باور غلطی تو من هست ک سر این موضوع ایقد عذاب میکشم

ممنون از لطفتون ک پاسخ دادین..درسته حق با شماست من خودمو خیلی درگیر این مسئله کردم..ولی چیکار کنم با ...

بزاربگن فقط زومت روخودت وهمسرت وبچهات باشه.سرخودتوگرم کن.ازمنم گله میکنن ولی من برام مهم نیست اصلااا

چجوری پیداکنم توگوشیش که چیزی نیست ولی یباراسمی بنام اون ب تلگرامش پیام گذاشته بودگفتم گردن نگرفت ا ...

شماره اش که تلگرام پیام گذاشته بود رو برداشتی ؟

خلاصه اول از اون بابت خیالت رو راحت کن 

بنظرم اگه پخته رفتار کنی بمروز روی همسرت تاثیر میزاری

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...

سلام بانو جان خوشحالم که با تاپیکات آشنا شدم منم یه زخم خورده ام تو ده سال زندگی مشترک که انواع و اقسام بی احترامیها و توهینها و نیش و کنایه ها دخالتها که دیدم از مادرشوهرم و فقط تو خلوتم اشک ریختم انواع سرویسها که دادم بهشون تا این بتها نشکنن یه وقت خداینکرده از ظاهر م ایراد گرفته مادرشوهرم تا خانوادم تا تحصیلاتم با ابنکه من مهندس کامپیوتر بودم شوهرم یه دیپلم ردی و خود ایشون تنها چهار کلاس سواد داشته  تا اخلاقم لباس پوشیدنم  و هر چیزی که مربوط به من میشده و زخمهای خیلی عمیقی گذاشته رو قلبم و شوهرمم هیچ وقت خودشو بخاطر من با مادرش درننداخته و حامیم نبوده البته بگم نه سال طبقه بالاش زندگی کردم و الان یک ساله با کمک خدای مهربونم اومدم خونه خودم هر دو هفته یه بارم زنگ می زنه ما رو دعوت میکنه و من برخلاف میلم مجبورم برم چون دخترم واسه رفتن اونجا و بازی با دختر عمه هاش لحظه شماری میکنه و همچنین بخاطر شوهرم که ناراحت نشه و اونم رفتارش با مادر من بد نشه ولی خداشاهده هر بار فقط دارم تحمل میکنم گاهی هم مادرشوهرو دعوت میکنم خونم که هر بار میاد دو روز میمونه ولی انواع اقسام حرفها رو بهم میزنه و با کلی غر که بچت شیطونی کرد فلان کرد بهمان کرد نذاشت بخوابم میره و برای من کلی خستگی روحی فقط بجا میذاره خیلی پررعه که دیگه تصمیم گرفتم دیر به دیر دعوتش کنم نمیدونم کودوم اذیتاشو بگم واست ولی آخرین بار زنگ زد واسه جمعه ناهار ما رو دعوت کنه گفت اونیکی جاریمم دعوت کرده گفت ناهار به نظرت چی درست کنم گفتم هر چی راحتین هی اصرار کرد گفتم خوب خودت چی در نظر داری گفت زرشک پلو با مرغ گفتم میشه اینو نپزی چون ما تو این هفته خیلی خوردیم و شب قبلشم قراره خونه خواهرم بخوریم اینو یهو جبهه گرفت که ما نمیتونیم برنامه هامونو به خاطر شما به هم بزنیم منو میگی وارفتم چون خودش داشت ازم نظرخواهی میکرد اونم به اصرار ولی بعد فهمیدم این نظر خواهی بخاطر جاریم بوده نه من چون اون نه ماه بوده خونه مادرشوهر نیومده بوده درصورتیکه یه بار که من مامانمو دعوت کرده بودم خونمون زنگ زد ما رو دعوت کرد و گفت به مامانت بگو یه بار دیگه بیاد خونت که من زیر بار نرفتم و پیچوندمش اما قبلا یه بار برنامه تفریحم با خانوادمو به هم زدم بخاطر ایشون که زنگ زد گفت بریم بیرون و ناراحت نشه ولی خیلی راحت پشت تلفن به من میگه من نمتونم برنامه هامو بخاطر تو به هم بزنم من باید با این آدم چه رفتاری بکنم به شدتم اهل دعوا و جنجال و کولی بازیه

دوستان میشه کمک کنید...

میخواستم تاپیک بزنم ولی خب اینجا با تجربه های زیادی رو میشناسم و از نطر خودم مربوط ب بحث هست...مربوط ب بت کردنی ک ترسیدم ازشون...

من با توجه ب همون بت کردن همیشه ترسیدم حرف بزنم در مواقع خیلی عادی هم گاهی بدنم میلرزیده..

هیچ وقت هیچ گله ای نکردم و اونا فک کردن همه چی اوکیه و من مشکل دارم رفتار من‌مشکل داره

تو این مدت بازم اتفاقاتی افتاد ک ۹۰ درصد خودشون مقصر بودن اما من بازم چیزی نگفتم


الانم نمیدونم بگم بهشون یا ن یا بیخیال شم؟؟؟

و اینکه مادرشوهرم اصلا مارو دعوت نمیکنه..خیلی کم...

ولی من همیشه خودم بهش گفتم ن اینکه ب همسرم بگم اون بره بگه

الان از خیلی وفت پیش ب شوهرم گفته بود شب یلدا بیاین چن بارم یحث انداختم شاید ب خودمم بگه ولی نگفت


من‌میزارم ب حساب بلد نیودنش!!!!!!


حالا بنطرتون چجوری بگم؟؟

خودم میگم شب یلدا ک رفتیم بگم مامانمم اتفاقا گفت بیاین اینجا منم قول دادم بعد پسرتون میگ مامانم گفته من یادم‌رفته بگم ...من خودم هروقت دعوتتون کنم ب خودتون میگم ...


همسرمم از اون ادما نیست ک این چیزارو منتقل کنه !!!

باید خودم کاری کنم


واقعا دیگه نمسخوام بازم در مورد کاراشون سکوت کنم.....

ی صلوات‌برای حاجتم‌میفرستی ممنون
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز