2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317047 بازدید | 1712 پست
بانو قبلا گفتن بخاطر کارهای اشتباه ک قبلا انجام دادید خودتون رو سرزنش نکنید.  با خودتون بگید با ...

ممنون عزیزم ،خوب شد این رو بیان کردید 🌹🌹🌹

درسته واقعا باید اینجوری به قضیه نگاه کنم که اگر خودم رو سرزنش کنم انگار خودرو دوست ندارم و این مغایر با مسیر رشدم هست 


بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

یه سوالی دارم از بانو آرتمیس و دوستای گلم 

بانو میگن بذارید همسرتون تنها بره خونه ی پدر و مادرش. 

من قبلاً خودم هم همراهش میرفتم وای واقعا با حرکات و حرغهاشون اذیتم میکردن و تصمیم گرفتم فقط هر وقت دعوتم کردن برم که البته هدف اونها هم همین بود که همسرم تنها بره اونجا تا راحت هر متن سازی و حرفی دارن بهش بزنن

حالا که همسرم تنها می‌ره یکم احساس میکنم خوشحالن و یجورایی فکر میکنم بهم بی احترامی میشه 

البته هفته ای یک روز یا دوهفته ای یکبارمیره 

ولی نمی‌دونم چرا حس میکنم عادت کرده همسرم و خوشحاله که راحت می‌ره و من نیستم که اونا اذیتم کنن و بهش بگم این کارا رو کردن 

حالا بنظرتون کار من درسته و ادامه بدم به این کار ؟؟؟

یه سوالی دارم از بانو آرتمیس و دوستای گلم  بانو میگن بذارید همسرتون تنها بره خونه ی پدر و مادر ...




بانوارتمیس گفتن عروسی که به رشدخودش اهمیت بده وحسابی حالش خوب باشه وبرنامه برای خودش داشته باشه ودوست ورفیق داشته باشه میتونه باکم کردن رفت وامد حال خودشوخوب کنه. 

اما خونواده همسرازینکه عروس عصبی  وتنهاخونشون نره خوشحال میشن. 

تلاش کنیم ازنوع عروس اول باشیم. 

شکرت خداجون
بیتا جان  من اینقدر خجالتی بودم که وقتی جایی میرفتم روم نمیشد حالت نشستم رو تغییر بدم  و ...

نمیدونم عزیزم اگرخیلی اذیت هستی باید ریشه ای تردرمان کنی خجالتت رو. انشاله بانوببینن وپاسخ تونوبدن. 

شکرت خداجون

سلام عزیزان وقت بخیر. قبل طرح سوالم خواستم از بانو ارتمیس بابت تاپیک های عالیشون  تشکر کنم. 

دوستان من ۵ ساله ازدواج کردم ولی اصلا برام تاحالا حرف خانواده همسر اهمیتی نداشته خیلی وقتها متوجه شدم دارن تیکه میندازن و... ولی من جوابشون رو ندادم چون واقعا برام مهم نبوده‌. ممکنه با این کار من اونها جری بشن و بیشتر به من حمله کنن؟ 

من وقتی درون کاوی میکنم به این دلایل میرسم برای اینکه نمیتونم به موقع و درجا و با جملات مناسب پاسخ ط ...

الان که گفتین همسرتون بهتون در برابر بدی دیگران میگفته اشکال نداره تو خوب باش .... یاد همسر خودم افتادم.... همیشه همینوجمله رو به من میگفت ، اشکال نداره تو خوب باش ، ولش کن ، مهم نباشه واست ، تو ببخش یا یک همچین جملاتی. بعد ها متوجه شدم همسرم این جملات رو فقط بمن میگه!!!!! و فقط همچین درخواست هایی رو از من داره.... در موارد مشابه به مادر و خواهرش میگفت حقتونو بگیرین، نذارید کسی ازتون سوءاستفاده کنه، و یه همچین حرفایی.... خواستم بگم منم اونقدر مطیع و ساده بودم که فکر میکردم همسرم قلب بزرگی داره... نمیدونستم این حرفاش فقط واسه منه....


نیمه تاریک وجود

بانو ارتمیس عزیز یا بیتا جان و بقیه دوستان که این کتابو خوندین میشه توضیح بدین برام

واقعا نمیفهمم اخه اگه از چیزی بدمون بیاد یعنی تو وجود خودمونه

بنظرم تازه برعکسسه مثلا من از اینکه یکی ازخودش تعریف کنه بدم میاد چون هیچوقت نتونستم از خودم تعریف کنم و واقعا هم تو وجودم این نیست

اما تو این کتاب میگه مثلا تو سایه هاتون شماهم ادمی هستین که خیلی از خودتون تعریف میکنین


بانو تو این سالها زندگی بخاطر تفاوتهای رفتاری وتعصب بیش از حد همسر به خانواده وحتی فامیل خیلی خاطرات بدی برام به یادگار مونده من یه آدم برونگرا وشوهر وخانواده اش آدمهای درونگرا که بجز خودشون به هیچ کس اعتماد ندارن وبه عروس بعد این همه سال به چشم یک غریبه نگاه میکنن وفقط توقع عروسهای قدیمو دارن با اینکه شوهرم در حال حاضر خیلی فرق کرده ولی احساس منم از بین رفته وهمشون برام غریبه شدن وهیچ حسی بهشون ندارم واین حس نسبت به همسرم آزارم میده ولی هر کاری می کنم نمیتونم مثل قبل عاشقش باشم میدونم به بحث ربط نداره ولی واقعا به راهنمایی شما وبقیه دوستان احتیاج دارم تا دوباره این عشقه زنده بشه 

وقتی باد کرد محلش نده تا فسش بخوابه. به همسرت هم بگو که مادرت چه بادی کرده با من، بهتره زودتر بریم ...

بانوجان و بقیه دوستان سلام. 

بانوجان من همه تاپیکهای شمارو از اول خوندم. چند باری هم پیام دادم ک متاسفانه کم سعادت بودم و جوابی دریافت نکردم. 

من مشکلی دارم ک تاحالا توی تاپیک های شما دوستان درموردش سوالی نکردن ک منم از راهنمایی هاتون استفاده کنم مزاحم شما و دوستان نشم. 

من وقتی ک دارم با یکی حرف میزنم حتی اگه کمی هم عصبانی بشم میمیک صورتم و لحن حرف زدنم خیلی بد و زننده میشه خیلی بدجنس ب نظر میام 

حرفی ک دارم میزنم درسته ولی بخاطر لحن بیانم متاسفانه همیشه بهم حمله میشه در حدی ک همسرم بهم میگه تو بعضی وقتا مث جنگجوها میشی یا خواهرم میگه خیلی صورتت بدجنس میشه و من واقعا نمیدونم چکار کنم

خیلی از این موضوع ناراحت میشم ک نمیتونم بخاطر عصبانیتم حرفمو ک حق هم هست ب همسرم بفهمونم و باعث میشم همسرم فکر کنه مثلا وقتی دارم ی حرفی میزنم راجع ب ی موضوعی درمورد خانوادش از روی حسادت یا بدجنسیه.

بدتر از همه اینها اینه ک گاهی حس میکنم اطرافیانم مثلا همسرم یا خواهرم ازم میترسن و این خیلی بده برام و تاثیر بدی روی روحیم گذاشته مدام فک میکنم من خییلی بدجنسم 

من دلم مهربونه ولی لحن حرف زدنم عصبانیتم و زود جوش آوردنم و تن صدای بالام و مهمتررر از همه میمیک بد صورتم و حالت بدی ک ب اجزای صورتم میدم موقع حرف زدن باعث میشه ک من انقد بد بنظر بیام

من چکار کنم با تغییر حالات صورت و... 

امیدوارم این دفه راهنماییتون شامل حال من بشه بانو آرتمیس عزیز

من منتظر پاسختون هستم

موفقیت کلید شادی نیست، بلکه شادی کلید موفقیت است؛ اگر آنچه انجام می‌دهی دوست بداری، موفق خواهی بود. ❤️
سلام خواهر جان  من یه تازه کارم دارم یواش یواش دارم یاد میگیرم..منم تو دوره نوجوانی درون گرا ب ...

بنظرم همون نیمه تاریک وجود باشه 

ما فکر میکنم درون گرا بودن خوب نیست و سعی میکنیم برای جبرانش صمیمی بشیم و ... 


و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
نیمه تاریک وجود بانو ارتمیس عزیز یا بیتا جان و بقیه دوستان که این کتابو خوندین میشه توضیح بدین برام ...

شاید ناراحتی ات بخاطر این باشه که دوست داری از شما هم تعریف بشه و یا شما خودتون رو بهتر از اون شخص میدونید

و قسم به نور،وقتی از زخم هایت وارد میشود،تا غم در آغوشت نگیرد...
فراموش نکنید ما داریم درون یک فرهنگ اشتباه زندگی می کنیم. خانواده همسر قدرت فوق العاده زیادی در به ...

مادرمن هم حرفهای شمارومیزنه که خونه خودم مهمونه خودم کار خودم پس خودم به تنهایی همه کارهارو انجام میدم حتی منکه دخترشم بسختی اجازه میده ظرفهاروبشورم که اغلب هم من میشورم .ولی بانو دوتا عروس ما میان میشینن میخورن میرن دست به سیاه وسفیدنمیزنن!فقط وسایل سفره رو میارن ومیبرن همین.جالب اینجاستکه هر چقدر التماس و خواهش میکنیم که زحمت اونارو هم خودمون میکشیم قبول نمیکنن میدونید چرا؟!چون جلوی چشم شوهراشون کار کرده باشن نه به خاطرما مادر من با اون سنش باید کلی غذا بپزه وتدارک ببینه بعداز شامم باخواهرم آشپزخونه رو جمع میکنه چای و میوه میاره به تنهایی!من با یه بچه یک ساعت می ایستم کنار سینک ظرف15نفر میشورم!همیشه وهمیشه!چون خواهرم سر کار میره خسته میشه.حتی با شکم8ماهه وایسادم ظرف شستم و از درون خون خونمومیخوره حالا یه عروسمون سالی یه بار دعوت میکنه اونم غذا از بیرون ظرفهارم میگه شوهرم میشوره یا میندازه ماشین اون یکی هم همه کاراشو ما  میکنیم مثل خدمتکار!چی بگم از دست عروسامون که دلم خونه.بخدا فقط دلم بحال مادرم میسوزه وگرنه راضی نیستم اونادست به چیزی بزنن

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز