سلام دوستان.
شاید یکی از دلایلی که نتونیم بموقع جواب بدیم و بعد از ساعتها و یا بعد از یکی دو روز تازه یادمون میاد که باید فلان حرف رو میزدم ...چراااا اینو نگفتم و... داشتن حس گناه باشه... حس مقصر بودن... حسی که از بس اون شخص نادیده گرفته شده همش به خودش و حقش شک داره ...
این افراد از کمبود عزت نفس و شدید شدنش با روابطی که با افراد سمی داشتن همیشه به خودشون و حقشون شک دارن. و حالا میخوان شروع به دوست داشتن خودشون کنن ولی چون به حقی که دارن شک دارن پس نمیتونن به موقع از خودشون دفاع کنن... حرف مناسب یادش نمیاد تا بعد از چند ساعت فکر کردن و حرص خوردن یه مثالهایی یادش میاد که اونموقع میگه واااای چرا منم اینو نگفتم...
مثلا بعد از یک روز یادش میاد فلانی همین موقعیت رو داشت و کار خودشو کرد چرا من نه!!!
یا اینکه مدتی که فکر کرد و تحلیل کرد تازه متوجه میشه که واقعا حق داشته و باید این حرف رو میگفته...
هنوز به حقی که دارن مطمئن نیستن ... (گفتم. بخاطر اینکه یک عمر نادیده گرفته شده.
خودش.حقش.نظرش.خواستش.... هرچیزی ممکنه بوده باشه). پس تا وقتی شک دارن و یا خودشون هم بر این باور هستن که حقی ندارن و فقط میخوان عمل کنن ..میبینن نمیتونن.
و این افراد توی زندگیشون آدمهایی بهشون برخورد کرده که مدام برای خودشون حق و حقوق تعیین میکنن و از بس این گفتنهاشون تکرار میشه (متن سازی) و از اونطرف ما هم کوتاه میایم که با گذشت زمان میشه حق مسلم.
پس ذهنتون هنوز مطمئن نیست که شما حق دارید ...
باید انقددددددر برای خودتون متن سازی کنید. تا باورتون بشه حق دارید.
مثلا در ارتباط با خانواده همسر. برای خودت مثال بیار که مثلا پس خواهر شوهر چی!!!که برای خودش اینو میخواد؟!!
پس جاری چی که اینو حق خودش میدونه؟!!!
پس مادر شوهر چی؟که اینو حق خودش میدونه!!!
یعنی میخوام بگم برای چیزی که مدام شک و شبهه و ترس میاد سراغتون که حقتون رو بگیرید مثالهایی رو ببینید که چطور راحت حق خودشون میدونن. و با تکرار کم کم میتونید اون رو حق خودتون هم بدونید ... و اینکه ذره ذره عملی هم نشون بدید ...
مثل همون موردی که بچه باااید هر روز بره پیش مادربزرگش و انقدررر این مسئله رو بزرگ و مهم میکنن تا خود مادر بچه شک میکنه به کارش و حق رو به مادرهمسر میده.
متن طولانی شد و نمیدونم واضح بود یا نه...