سلام عزیزم، درکت میکنم.
به نظرم دیگه بحث رو با اونها کش نده، اونها نمیپذیرن.
فقط بکش کنار.
حتی اگه اونها اومدن گفتن مشکلت چیه؟ بگو مشکلی ندارم.
دوری و دوستی.
وقتی همسرت نیست، اگر زیاد میان درو باز نکن گاهی.
بگذار یاد بگیره ممکنه پشت در بمونه.
اول خیلی سروصدا میکنه تا دیگه جرات نکنی درو باز نکنی.
اما آرامشت رو حفظ کن،بگو نماز میخوندم، حموم بودم و ... .
اگر همسرت خواست کادو بده، اشکال نداره، بده، اما بگو اینم در نظر بگیر که اونها ندادن.
برای پاگشای جاری،شما با مادر همسرت مشکل داری، سر اون نیار این کارو.
قشنگ دعوتش کن، در حدی که اذیت بشی نه، اما عروس حساس هست، یادش می مونه برخوردها رو.
در حد معقول سعی کن مهمونی خوبی براش بگیری و دست خالی نفرستیش.
اما....
نگذار بیاد آشپزخونه ات ظرف بشوره و قاطی بشه، در اتاق خوابت رو قفل کن مهمون اومدنی و زیاد باهاش قاطی نشو.
به هر حال اونم میاد توی اون ساختمون و ممکنه بخواد باهات رفت و آمد کنه که شما نکن.
جاری فرشته آسمانی هم باشه، باهاش قاطی نشید.
سلام و علیک، احوال پرسی، کمکی خواست بکنید براش،اما باهاش تنها نشید.
خودش هم خوب باشه،دیگران نمیگذارن باهم باشید، یک آتیشی میندازن تو زندگی تون که چند سال درگیرش میشید.