بت خانواده همسر را بشکنید

بانو آرتمیس عزیز 

ممنون و سپاسگزار

که با دل پاک و بزرگت 

فروتنانه و بزرگوارنه

پله پله رشدت رو نوشتی و بقیه رو تشویق کردی به تغییر و بزرگ شدن

بدون چشمداشتی و انتظاری

تا حتی فقط یه نفر رو نجات بدی از سردرگمی و درگیری با خود    

متوجه شدم بانوجان

ممنونم از پاسخگوییتون❤🌹

عزیزم لینک بانو رویا رو داری بفرستی ممنون میشم خیلی دوست دارم بقیه اش رو بخونم نصف ونیمه گمش کردم

عالی گفتین بانو ممنونم

من خانواده ام (منظورم والدینم و خواهر )و اطرافیانم در برابر تغییر من خیلی خیلی بد واکنش نشون میدن(من چیزی از این تغییراتم بروز نمیدم اما خب کم کم میفهمن چون زوم میکنن رو رفتارهای من و.... )حتی تیشه میزنن ب ریشه ام

ب همه راهی متوسل میشن ک من عین خودشون باشم(مداخله در همه کار و رفت و آمد زیاد و خاله زنک بازی و...... )  از دعوا و فریاد بگیرین تا گریه و زاری و آه و نفرین😢

واقعا نمیدونم باید چیکار کنم؟؟ با بی توجهی درست نمیشه چون واقعا دسته جمعی بهم حمله میکنن فقط منتظر فرصتن   والدین و خواهر و خاله و دایی وعمه وحتی کوچکترین عضو فامیل درصدد حمله ب منن  بانیش و کنایه 

واکنش درست چیه؟؟ 

چقد شما حرفاتون ادمو اردم میکنه ‌‌.یعنی میگین با ایت کارم ب خودم بی اجترامی نمیکنم؟انقد بهم بدی کردن ولی مشکل شوهرم اینه ک خیلی رو بهشون میده مثلا هیچوقت ازشون گلایه نمیکنه ک چرا ب زن من احترام نمیزارین هر کاری دارن میره کاراشونو انجام میده ولی خدایش شوهرم هیچی ب ام کم‌نمیزاره

گاهی وقتا یکباره فکر میکنم‌زیر پاهام‌خالی شده و من موندم و ی توهم فقط.....خیلی حس بدیه مثل حس پوچی...

هر چند یکبار هم ک بخودم معرور میشم زیر پامو میکشه ک حواسم باشه

عاااالی بودی جواب خیلی ازسوالامو که بانو فقط لایک میکردو پاسخی نمیداد گرفتم ممنونم بیتاجان ... 🌸🙏

من تاپیک صمیمیت ممنوع رو دارم میخونم.... حرفااااتو باید باطلانوشت بانوجان...

آگاهم کرد

نگاه خدا به زندگیت 🌸

بانو من مشکلم اینه ک همسرم ازم یچیزای میخواد

مثلا کادو خریدن در صورتی ک اونا حتی تبریک هم نمیکن

یا میگ خودت برو خودت رو شام دعوت کن

میگ باهاشون صمیمی باش بگو بخند

من با چ متنی مثلا همسرم رو همراه خودم کنم؟؟

همش میگم من مدلم‌اینجوریه سخت نگیر رفتار هر کسی خب معلومه با مامان خودش فرق داره 

اما واقعا من نمیتونم اینجوری باشم

نمیدونم چجوری براش بگم ک اگ تا الان اینجا دوام اوردم بخاطر همین صمیمی نشدنم بوده

حتی میگ اونا باهات حرف نمیزنن ک نمیزن تو باهاشون حرف بزن

تو خودتو بزرگ کن😏😏

من سعی میکنم این بت رو بشکنم اما همسرم مانع میشه مثلا دیشب سر شام مامانش اومد !!!

بعد من میخواستم طرف بشورم شوهرم میگ حالا بیا بشین

در صورتی ک ما میریم همش اشپزخونست

یا مثلا میخوام عادی رفتار کنم زیاد گرم نگرفتم میگ چرا حرف نمیزنی و اینا...

ممنونم بیتا جان روشنم کردی با مثال هات

و البته اینم بگم ک اطرافیان من برای اینکه بگن ما خوبیم و شیوه ما درسته  توام اینطوری باید رفتار کنی چنان زخم هایی میزنن ک اگر ب باد کتک منو بگیرن برام راحت تره

مثلا خواهرم طوری با من رفتار کرد ک من گوشی تلفن از شدت فشار عصبی کوبیدم زمین و.... 

یا همین الانم خواهرم توی مسئله ای خیلی ناراحت و عصبی بود زنگ زد ب من با فریاد گفت پس تو چیکار میکنی اونجا من گفتم با دعوا چیزی حل نمیشه (درواقعیت اصلا اون موضوع ب من ارتباطی نداشت) طرف خودش عقل داره گفت از توهم آبی گرم نمیشه و با عصبانیت گوشی رو روم قطع کرد و الان بجای اینکه من دلگیر باشم  اون قهر کرده نمیدونم واکنش درست الان چیه؟! 

هر تغییری خلاف جهت اطرافیان و والدینم براشون تعریف نشده ست و طوری میزنن طرف رو زمین ک دیگه از جاش نمیتونه بلند بشه 

مگر اینکه از عقایدش دست برداره 😢

ولی من محاله ممکنه کوتاه بیام چون تازه دارم از بانو و شما و دوستان یاد میگیرم شیوه درست زندگی کردن رو

و بهای این تغییر  انگار خرد و خاک شیر شدن منه ولی می ارزه ب برگشتن عزت نفسم💪

دقیقا منم همینطور.چون ازاول عقد همین جاریم پیش همه حتی خودم گفت من خاکی نیستم منم سعی کردم کلاخودموعوض کنم گرموصمیمی باهمشون برخوردکنم نتایجش این شد که الان از نظر همشون سبکم😐الان دیگه دارم مثل قبل خودم میشم خیلی اشتباه کردم زیادم کار واسه خانواده شوهر کردم اونم اشتباه بودنفهم بودن همشون

بانوجان بیتا خانومی....

من رابطه رفتواومدی بافامیلای خودمو همسرم خیلییی کمه الانم که بخاطرکروناچندماهیه ندیدمشون

درمورد کادوی روزمادر بذارم همسرم هرچقدرمیخوادخودش هزینه ی کادورو تعیین کنه؟؟

اونا اصلااااااااا. بماکادونمیدن واسه تولدنهایت تبریکه 

من نظرم این بودچون اصلا زیادرفتواومدنداریم باکادوی زیاد این کم بودن رابطه رو جبران کنیم واینکه روزمادر سالی یباره

نظرشماچیه؟؟؟

یعنب حتی ب روی شوهرم نیارم ک خانوادن حتی ی زنگ نزدن احوال پرسی کنن؟

اره دیگه این جاری بزرگی منم از بس حسوده ولی متن سازی بلده وای عروس فلانی مثل طلاس چقدر کاریه رحمت به پدرومادرش.بعد من نتونستم کنار بیام و الان دوساله قهریم حتی از جلو خونمون رد نمیشه.و به شدت مغرور وایرادگیر.من کنار کشیدم ولی یه جاریه دیگه دارم خودشو داره به کشتن میده نه برا اون برا کل خانوادی شوهر