2777
2789
عنوان

بت خانواده همسر را بشکنید

| مشاهده متن کامل بحث + 317048 بازدید | 1712 پست
خوب دوستان، توی هر تاپیک یک مانیفست داریم. اینجا هم یک شرح موضوع میدم براتون. بت سازی یعنی بزرگ کر ...

گفتنش اسونه.ولی واسه من خیلی سخته.من انقد ازشون میترسم که اسمشون میاد گاهی استرس میگیرم.کاری کردن که جرات نداشتم کنار همسرم بخوابم!وقتی رفتم پیش مشاور برام روانپزشک.روانشناس.رفتاردرمانی و شناخت درمانی تجویز شد!هیچی از خودم نمیدونستم دیگه.همه چیمو گم کرده بودم.نمیدونستم تو هر موقعیتی چه رفتاری کنم و چی بگم!بعد 8سال کم کم به خودم اومدم اما هنوز ترسم برطرف نشده

من همین یه دونه ام!

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

سلام به همه ی دوستانی ک تو این تایپیک هستند و به همدیگه کمک میکنند تا پیشرفت کنیم در ارتباطات بینمون ...

همچین تاپیکی زده شد منم لایک کنید ممنونم

خدامهربونترین است...

من تو ساختمان پدرشوهرم،

همیشه به همه احترام گذاشتم و خیلی دلسوزی کردم. 

 جاریم هم تو همین کوچه هست

دیروز صبح عمو جاریم فوت شدن و خانواده همسرم از صبح خبر داشتن، اما من عصر فهمیدم

ساعت 7 تنهایی،رفتم خونه جاریم و به اندازه چند دقیقه مونوم، هم برای تسلیت و هم برای اینکه اگه کاری داره تو اون حال بد براش انجام بدم

بعد 5 دقیقه برگشتم خونه، ساعت 9 خواهرشوهر بزرگم اومد و گفت تو رفتی خونه فلانی امروز برای تسلیت؟ 

گفتم آره، دیگه بایه لحن بدی گفت داداشم بهم پیام داده که چرا پیام ندادین و به زنم تسلیت بگین

گفت تو آبروی ما رو بردی😐 آبروی من و مادر و پدرم رو بردی، که ما تسلیت نگفتیم و تو رفتی

چرا به ما نگفتی بیایم باهات

گفتم من از کجا بدونم شما زنگ زدین یا نه، جاری رو دیدین یا نه

گفت تو آبرو برامون نذاشتی، ما هر جا میخوایم بریم، بهت میگیم

گفتم نه اتفاقا خیلی جاها رفتین که به من نگفتین، منم خیلی جاها رفتم که به شما هم گفتم

بعدشم اینا چه ربطی بهم دارین

خونشون که نزدیکه همین الان برین

لحنش خیلی بد بود، اما من بغض کرده بودم😐😐😐😢😢😢😢

دقیقا حرف تون درسته👍👍

وقتی دغدغه ی ذهنمون مدام خانواده ی همسر هستن یعنی اونا مهمترین مساله زندگیمون شدن

 وقتی مدام دنبال این هستیم که جواب فلانی رو چجوری بدم؟؟؟ چیکار کنم حال جاریمو جا بیارم؟؟؟ 

یعنی آدم های مهم زندگیمون شدن حتی اگر به جنبه ی منفی

بهترین روش اینکه به خودمون این باور رو بدیم که مسائل و دغدغه های مهم تری تو زندگی داریم ❤️

خیلی به من این پیشنهاد رو میدادن اما من فکر میکردم نمیشه

تا اینکه یه مشکل جدی تو زندگیم پیش اومد و دیدم توی این مدت چقدر راحت خانواده همسر از ذهنم پاک شدن چون مشکل مهم تری داشتم

در حالیکه اونا هنوز همونن با همون رو حیات با همون حرف ها و کار ها اما من تغییر کردم

اگه روز مشکلم حل بشه جای خالی ذهنمو هرگز به خانواده شوهر نمیدم اونو با مسائل مهم تری پر میکنم☺️☺️☺️

آی وی اف، میکرو، میکرواینجکشن، ای یو آی... اینا روش های کمک باروری هستن توی آزمایشگاه تخمک از بدن خانم و اسپرم از بدن آقا گرفته میشه جنین(مراحل اولیه) به وجود میاد و توی رحم خانم گذاشته میشه توروخدا دیگه نپرسید آی وی اف چیه؟! 🙂🙂🙂جمله ی الان دیگه با پیشرفت علم ناباروری وجود نداره با وجود امیدی که توش هست یه دروغ محضه🙄🙄🙄انقدر به تازه عروس داماد ها و کهنه عروس داماد ها نگید بچه دار بشید حتی اگه بگید نینی نمیاری هم باز از زشتی سوال کم نمیکنه به هیچ زنی نگید بچه نداری راجتی تا بچه نداری خوش باش شما از دل کسی خبر نداری شاید اینا آرزوش باشه اما مشکلی داره 😭😭😭باور کنید خدایی هست اون دنیایی هست و ما به خاطر حرفای نسنجیده مون باید جواب بدیم😪اینکه حواسم نبود ته دلم چیزی نبود از رو خیر خواهی گفتم و منظوری نداشتم همش توجیهه برای مایی که تو قرآنمون هزار بار به تفکر و تعقل و اندیشه دعوت شدیم!!! 😑😑😑

سلام بانو جان میشه منو راهنمایی کنی؟

من هروقت میرم خونه مادرشوهرم اول نگاهشو به دخترم میندازه و خیلی سلام علیکشو با بچم طولانی میکنه طوریکه من باید مدتها منتظر بمونم که سلام علیکش با بچه تموم بشه بعد منو نگاه کنه که بتونم تند بگم سلام .اونم یه سلام سرد و سرسری میکنه

وارد میشم خواهرشوهرام هردو سلامشون خیلی سرد با نگاه کوتاه هست.برادرشوهرم اصلا سلام نمیکنه و اگه منم بگم سلام خیلی اروم جواب میده انگار فقط میگه س

انگار کلی پشت سرم حرف زدن.

گاهی من نشسته باشم مثلا دوماه هم باشه خواهرشوهرمو ندیده باشم اون از در وارد میشه اصلا منو نگاه نمیکنه سلام جدا به من نمیکنه تو هوا یه سلام میکنه به همه و نگاهشو به من نمیندازه.

مادرشوهرم هیچ وقت تابحال مارو دعوت نکرده خونش و خودمون هر ماه یبار دوماه یبار میریم خونش اگه نریم شش ماه یکسالم بگذره اصلا نمیپرسه کجایین چرا نیومدین یا خبری نمیگیره و با برای قطع رابطه نشدن میریم. گاهی خودم نمیرم و شوهرمو دخترمو میفرستم اصلا بهشون نمیگه چرا زنتو نیاوردی فقط میگه چرا پسرتو نیاوردی اخه پسر من فقط یکسالشه مگه ادم بچه یکساله رو بی مادر جایی میفرسته؟

حس میکنم دوست داره فقط شوهرمو بچه هام برن خونشون و با کم محلی میخواد کاری کنه که من نرم و اگه نرم هم میدونو خالی کردم که کلی پشت سرم پیش خانوادش بدی بگه و اونا رو پر کنه.

یبار رفته بودیم خونشون داشتیم برمیگشتیم رو به شوهرم کرد و گفت هروقت بیکار شدی بچرو بیار ببینم اخه زن حسابی میتونستی منو نگاه کنی بگی بازم بیاین انگار من میرم که اون فقط بچه رو ببینه 

یبارم غذا اورد گذاشت رو اپن گفت پختم گفتم برای پسرم بیارم.

لطفا لطفا برای منم وقت بزار و بگو چهرفتاری باهاشون بکنم بهتره ببخشید از طولانی شدن کلام


تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت، زوووو....تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.
دقیقا، مشکل همینه، درسته ازخانواده همسر بت ساخته میشه، البته به قول بانو، ریشه درباورهای غلط پسر دوس ...

عمه ی من اینجوریه بمن میگه چه اشکالی داره به مادرشوهرت برسی کاراشوکنی.. ولی دخترش اصلا رونمیده کلی ام تعریف میکنه ازدومادش که سفتوسخت پشت دخترشه..ولی ازمن ایرادمیگیره مادرشه توچراگیرمیدی

خدامهربونترین است...

خواهرشوهر من هروقت منو میبینه همینکه وارد میشم وای چه لاغر شدی. چاق شدی. چرا جوش زدی؟موهات سفید شده چرا؟

بچمو مگه وای چه لاغر شده 

شوهرمو میگه چه زرد شدی

لاغر شدی اما فقط صورتت لاغر شده تنت همونوری مونده

بانو جان ترو خدا بگین عکس العمل مناسب در مقابل این حرفا چی میتونه باشه؟

تازه میفهمم بازی های کودکی حکمت داشت، زوووو....تمرین روزهای نفس گیر زندگی بود.
حرفتونو قبول دارم. من با کم کردن و گاهی قطع رابطه ام که خیلی خیلی اتفاقا حالمو خوب کرد ولی  بع ...

منم مثل شما رابطموخیلی کم کردم ولی خواهرم بامتن سازی عذاب وجدان بهم داده که مثلا فلانی پسراش خیلی سرمیزنن به مادرشون میرسن چه اشکالی داره توزیادبری بهشون برسی یا عیدیشونو شوهرم قطع کرده میگه چراعیدیشونوقطع کردی اونامادروخواهرن سالی یبارمیخوایدیه چیز بهشون بدید

خدامهربونترین است...
منم مثل شما رابطموخیلی کم کردم ولی خواهرم بامتن سازی عذاب وجدان بهم داده که مثلا فلانی پسراش خیلی سر ...

کارت اگه درسته برای انجامش شک نکن عزیزم

همه قرارنیست تاییدمون کنن. 

شکرت خداجون
کارت اگه درسته برای انجامش شک نکن عزیزم همه قرارنیست تاییدمون کنن. 

باعذاب وجدانواینکه خدا ناراحت بشه ازم چه کنم... ازنظرخودم کارم درسته ولی حرفای دیگران ومتن سازیشون باعث عذاب وجدانم میشه که من بدم 

خدامهربونترین است...
عمه ی من اینجوریه بمن میگه چه اشکالی داره به مادرشوهرت برسی کاراشوکنی.. ولی دخترش اصلا رونمیده کلی ا ...

آرتمیس جان اینویه نظری بهم میدید ممنون🙏

خدامهربونترین است...
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز