الان قسمت سوتیا رو خوندم
یادم اومد اولای عقدمون خونه دایی همسرم مهمون بودیم بعد زمستون بود اینا انار اوردن شوهرم که تعارف نداره با داییش اینا.دوتا برداشت یکی برا من یکی برا خودش.بعد حسابی انارو رو فشار داد تا له بشه آبش بمونه.بعد داد بمن گفت با دندونت سوراخ کن مَک بزن.منم با یه اُبهتی ازش گرفتم😎😭😂
خلاصه نمیدونم پایین انارو خیلی محکم فشار دادم تا دندون زدم تمام آب انار ریخت رو فرشو لباسمو یکمم به صورتم.وای ینی خیلی بد بود دوماه بعد عقدمون😭🤦♀️نمیدونستم چجوری برسونم خودمو توالت...حالا شوهرمم غش کرده از خنده