سلام بچه ها گفتم اخر شبی یکم بخندیم یکم خاطره بگیم دلمون وا شه 😂
خدایی تو فامیل خیلی ضایع ست سوتی بدی همه اش چشم تو چشم میشی😑😅
خاطره خودم ...
تو یه جمع بودیم چهلم یه بنده خدایی بود نوه اش که یه خانم جوونیه بغلم خوابیده بود دختر دایی ام هم پیشم بود تا اینکه یه خانواده اومدن و همه رفتن تا بغل هم گریه کنن من به دختر. دایی ام گفتم سارا پاشو پاشو تا شلوغه بریم حلوا بخوریم 😑😐😂
نوه اش بلافاصله پا شد
نوه مرحوم 😕😮
من😀😤😨
دختر داییم😒😑😐