پسرم سه سالش بود حدودا و شب یهو برقا میرن و همه جا تاریک شد پسرم داد میزدو گریه میکرد و میگفت چرا چشام باز نمیشن😀😀😀
بله بله یادم اومد... دوبار تاحالا دوتا بنده خدایی رفتن دسشویی درم قفل نکردن هیچی هم مشخص نبود ک کسی داخله یا نه و من درو باز کردم.... البته خوشبختانه فقط کله یارو رویت شد😌😌😌😥😥
من فقط یه بار یادمه خونه خالنم بودیم رفتم تو حیاط یار فضولیم گل کرد خواستم از پنجره اتاق پسرخالمو نگاه کنم یه دونه اجر دقیقا زیر پنجره بود پامو گذاشتم روش رفتم بالا یهو چشم تو چشم شدم باهاش اون لحظه میخواستم اب بشم ولی حالا اصلا برام مهم نیست من بچه بودم خودش از همه بدتره همین الانشم 😅
یه بار مهمونی رفته بودم خونه داداشم خونه سازمانی بود رنگ سر شیراش جابه جا بود یعنی رنگ قرمزش مال اب سرد بود رنگ ابیش مال اب گرم بود خداشاهده رفتم دسشویی من دوست ندارم با اب گرم خودمو بشورم اب سردو مثلا باز کرد و چند دقیقه گرفتم که خوب سرد بشه وقتی گرفتم به خودم چشتون روز بد نبینه به صورت اتومات اومدم بالا و چشام باز شده بو د ومیپریدم بالا پایین تو اون وسط شیلنگم از دستم ول شد و عمودی افقی زد خیسم کرد اومدم بیرون با رنگ و روی زردچوبه ای بعد میدم هرکی میره دسشویی میاد بیرون رنگش زرده بعد مدتها فهمیدم همه قربانی شدن طفلیا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
