دوستم 10ساله از کرده چندوقتیه زایمان کرده شوهرش اینقد کمکشه ک نگو میگه بگو مامانت غذا فریز کنه ما بخوریم تو مپزی وقت نمیکنی و بچه نگه میداره زنش بره بیزون دلش نگیره تازه پوشک گ ه بچه هم عوض میکنه میگه خونه هم نمیخواد کاری بکنی واسه زاییدنی اش هم 3تا لنگ النگو و یک گردنبند بزرگ خرید خلاصه هواشو داره بازم دوستم چون رفته غربت ناراحته و گریه میکنه اونم مثل من وقتی زایید رفت غربت
بهش میگم دیگ چی میخوای ک الکی گریه میکنی ولش غربتو شوهرت خوبه بچسب به بچت خوش باش بازم ناراحته