من سه سال قبل با مخالفتای شدید خانوادم با همسرم ازدواج کردیم و خوبیم با هم.تو نامزدی ما رفتیم واسه خرید فرش و تیکه های بزرگی که شوهرم قرار بود بخره...از اول با همسرم قرار گذاشتیم کسی رو برای خرید نبریم چون نظر خودمون مهم تره از همه..ما رفتیم خریدیم و اینا بعد چند روز خونه مامان من بودیم خواهرم و زنداداشم هم بودن منو مامانم از خرید وسایل ریزه که بعهده ما بود اومدیم باذوق با شوهرم نشسته بودیم نگاه میکردیم وسایلو بعد خواهرم بد بد نگاه میکرد به شوهرم شوهرمم گفت چیزی شده..خواهرمم با عصبانیت گفت حالا بعدا بهت نشون میدم چیه!شوهرمم بهش برخورد و اینا یه چندروزی قهر بودن باهم..بعد آشتی کردن و ما رفتیم سر خونه زندگی حالا امروز زنداداشم یدفه از دهنش پرید که آره نسرین اینا ما رو نبردن برای خرید خواهرت اومد پیش من درد دل کرد که ناراحتم فلان بخاطر همین با شوهرم دعوا راه انداختن که هنوزم هنوزه از یاد شوهرم نرفته که چطور غرورشو خرد کردن..شما مگه واسه خرید وسایلایی ک داماد میخره کسی رو میبرین واقعا..😔
گفدی یه لحظه
این متنی که شما نوشتی باید یه ساعت وقتمو بزارم😐😐😐😁😁😁♥️
ببخشید ها عجب خواهر بی فرهنگ و بی ادبی. برفرض این طوره نباید با شوهرت اوقات تلخی میکرد
هیچوقت فکر نمیکردم این خواهرم باشه که همه رو پر کرده اونم بخاطر یه خرید وسایلی که من باید قبول میکردم نه بقیه.....خیلی دلم پره ازشون..شوهر من وقتی کت شلوار دامادیشو خرید هم حتی بهش تبریک نگفتن چون دوتایی رفتیم...کلی ایراد گرفتن از خریدش....اینا همه شده برام مث یه عقده
حسودن منم خواهرم حسسسسود
اره ما بعد ۴ سال کوفت هم میخوایم بخریم باید ننه بابای شوهر ببریم😡
بیخیال باو اصن محل نده خودت با ابجیت حرف بزن قایمکی بگو بسته دیه تموم شد رفت
حالا که گذشته ولی دوس داشته اونم باشه و کیف خرید عروسی خواهرشو کنه. ازش دلخور نباش، این کارش بخاطر علاقشه و توقعش ولی خوب بیانش نکرده
خواهر خوبی دازی
من حتی انگشترمم باشوهرم خریدیم هنوز نیومده بودخایتگاری کل جهیزیه مو دوتایی رفتیم بیشتر وسایلاموخودم تنهارفتم بازار. چون ازهمه سلیقم بهتره.الان مث قدیمانیس ک. ولی خاهرتو میبردی اشکال نداشت ک. من خاهرم انبل بود نمیامد باهام خودم تنهارفتم مامانم فوت سده. جهیزیه مم هرکی دید گفت ایول
