دیروز دخترم بعد مدتها گفت ببرم خونه مامان جون،،،منم بعد مدتها پاشدم رفتم،،خلاصه دلم هوس کشمش پلو هم کرده بود،،،،،رفتم وناهار هم خودم برا همشون پختم وظرفا شستم بعد مامانم گفت به اون خواهرت گفتم ب تو هم میگم من بعد خاستید بیاید.خودتون از خونه هاتون درست کنید بیارید،،،،وضع بابام هم خیلی خوبه،،،خلاصه خیلی جا خوردم این حرفا زد زبون لال شد و هیچی نگفتم اینم بگم لواشک هلو وسیب درست کرده بودم براشون بردم،،،خلاصه من اومدم خونه ولی از فکرم پاک نشد،،،،امروز یکم لواشک گفتم برا خاهرم ببرم،،،رفتم نبود از اونجا که نزدیک به بابام هست خونش دخترم گفت احتمالا اونجاس بریم اونجا بده،،،،منم رفتم و تا اومدم تو حیاط بلند طوری که ما بشنویم گفت وای اینا اومدن، مزاحما،،،،من و دخترم هنگ نگاه.هم میکردیم،،،،گفتم لواشک درست کردم برات آوردم،،،ولی بغض گلوم گرفته بود،،،،الان بقیه ش تایپ میکنم عذر خواهی میکنم اگه دستم کند هست
بحث با ناقص خیالان شیوه استاد نیست،،،،علم افلاطون حریف جهل مادر زاد نیست.
هر وقت مامانم می ره خونه خواهرم شیر سبزی خورشتی سبزی خوردن براش میبره،،،،اما برا من هیچی،،،خدا ...
واقعا جای تاسف داره.نمیدونم چرا این همه ادما تغییر میکنن..عزیزم تو هم دیگه نرو درسته خونی پدرته ولی خودتو سبک نکن.شوهرت رو بی ارزش نکن.اجازه هم نده که خانواده ی همسرت بفهمن این مشکلات رو..ولی تو هم دیگه بهشون اهمیت نده بچسب به زندگیت
بچه ها بعد مدت ها جاریمو دیدم، انقدررررر لاغر شده بود که اولش نشناختمش! پرسیدم چیکار کرده که هم هرچیزی دوست داره میخوره هم این قدر لاغر شده اونم گفت از اپلیکیشن زیره رژیم فستینگ گرفته منم زیره رو نصب کردم دیدم تخفیف دارن فورا رژیممو شروع کردم اگه تو هم میخوای شروع کن.
ازقدیم هم گفتن ادم خونه پدرمادرش مهمونه اماقراره یه عمرباشوهرت سر بکنی پس فک کن تموم شد بی احترامی نکن اصلا فقط فقط فقط زنگ بزن هرچند روز نه هرروز بگو فقط خواستم حالتون رو بپرسم و قطع کن دیگه هم نرو تاخودشون التماس کنن خواستی بری اصلا و ابدا برای ناهار شام نرو فکرکن خونه غریبه میری بهتربابا زندگی ارزش غم نداره این دنیا نفهمیدن اون دنیا که وجود داره عزیزم حیف خودت نیست برو بادخترت توبازار راه برو برین کلاس یاکاردرمنزل انجام بدین سرتون گرم نشه اصلا خواهرمادر یادت میره الان فقط مهم شوهرته عزیزم اماهیچ وقت بهشون بی احترامی نکن چون بزرگت کردن بهرحال هرجوری
حرفای دشمنت رو خوب گوش کن اون ایرادات تو رو خوب میدونه !!!!!!
ها بخدا میدونم ،،،،دلم می سوزه برا اینکه بدی در حقشون.نکردم تا یه حرفی پیش میاد مامانم میگه شوهرت اله ب له ،،،میگم خوب به خودش بگو چرا اعصاب من میریزی بهم،،،حالا همین شوهرم چقدر پارسال بنزین سوزوند براهمین بی چشم ورو هاسیسمونی خرید حالا میگن وظیفه ش بود،،،،من دور ب دور میرفتم در حد نیم ساعت یک ساعت تازه بخدا بعضی وقتا ناهار شون میپختم میومدم خونه خودم،،،،نمی موندم،،، بعد بیست روز رفتم این جور بهم گفت،،،،حالا اگرم دستشون خالی بود می گفتم طوری نیس ندارن،،،،
بحث با ناقص خیالان شیوه استاد نیست،،،،علم افلاطون حریف جهل مادر زاد نیست.