خیلی تنهام دلم شکسته 😢کاش هیچ وقت خونه م با خونواده م تو یه شهر نبود😢

نه عزیزم خونه بابام اینا سالی به دوازده ماه هیچ کی پاش نمیذاره،،،فقط من خواهرم ،،،عروسم نداره،،،یعنی داشت ولی با دخالتها بی جاش دختر مردم مهرش حلال تنش آزاد کرد،،،،ده سال پیش،،،الانم کسی نمیره و بیاد،،،والا

شوهرم.هم همین میگه اونا خیالیشون نیست تو حرص وجوشیه،،،،میگه توهم بیخیال باش نه برو نه بزنگ،،،

آره واقعا

آره قبول دارم،،،،ولی خدا را شاهد میگیرم از من تا الان به روم نیاورده یعنی اگه اختلاف نظری هم با هم داشتیم  به رو خودش اینا را نیاورده،،،،،ولی برعکس مادره تا دلت بخواد کوبونده تو سرم تا حتی امرو ز صبح،،،تا دلت بخواد شماتت مارز ،،،

ممنونم عزیزم،،،،من امروز خیلی دلم شکست،،،دختر م ده سالشه ولی خیلی میفهمه از غصه منم ناراحت شد،،،دلم می سوزه از اینکه بعضی وقتا میبرمش دوچرخه سواری همسایه آشنا میبینتم میگه تو که خونه بابات اینجاست من جات بودم هرروز میبردمش خونه بابام،،،اما خبر ندارن تو دل من چخبره😢

والا اون بنده خدا خودش هم قربانی رفتار زشته خونوادم هست،،،،بنده خدا کارگر هست،،،ولی خدایی عقل وشعورش مثل خواهرم نیست بارها شده گلگیش به من و بابام کرده،،،خونه هم بابام براش خریده قرار شده پولشا بعد بده،،،،درصورتی که ما خونه خریدیم پول کم داشتیم بابام قرض نداد اومده شریک شده زده بنام زنش که هر وقت فروختیم ب نرخ روز پولا پس بدیم،،،

هر وقت مامانم  می ره خونه خواهرم شیر سبزی خورشتی سبزی خوردن براش میبره،،،،اما برا من هیچی،،،خدا بده بهم که تمومی نداره،،،،بحث من الان سبزی و.....نیست بحث تبعیض هست،،،،من بعد بیست روز یک ماه که میرفتم یه عدس پلو ماکارونی برا اون ماهی مرغ قرمه سبزی،،،،خب خدایی هم هست،،،،بحث شکم نیست بحث تبعیض هست دلم پره از دستش،،،شاید همه الان بریزن سرم ولی اگه همین الانم بگن مامانت مرد بگم خدا بیامرزس،،،والاهیچ غصه ای نمی خورم،،،،چون برام مادری نکرد،،،،همش منت همش شماتت،،،،شاید باورت نشه زندگی پسرش خودش پاشوند،،،همه هم تو فامیل فهمیدن،،،،صابون تخم مرغ و .....الان از پسرش قایم میکنه که اون بخره

نه دیگه گلم نمیرم،،،والا بخدا دختر حوصلش سر میرفت و گفت بریم،،،الان زبون بسته خوابید قبلش گفت دیگه نمیام ولش کن مامان تو را ناراحت میکنن،،،،دیگه هم نمی رم،خیال میکنم مردن

من همیشه مامانم پسرش پر میکنه ومیندازش به جون ما،،،،خیلی شروفتنه س