2777
2789
عنوان

جاری حسود توروخدا بیاین کمک از حقم دفاع کنم

| مشاهده متن کامل بحث + 3884 بازدید | 159 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

عزیزم اون الان این کارا رو میکنه خودشو عزیز کنه بالخره از غذا پختن خسته میشه اونوقت چون براش شده وظیفه  یه روز نپزه واویلا بذار فعلا بتازه تو فقط از دور نگاه کن سعی کن همینجوری فاصله تو حفظ کنی بذار اینقدر خوش باشن یادشون از تو نیاد 

منم اولای عروسی زیاد میرفتم خونشون دیگه توقعشون رفته بود  بالا خداروشکر از وقتی بچم اومد هفته ای یه بار خیلی بیشتر آرامش دارم مطمعن باش پشیمون میشه از رفت و آمد زیاد با خونواده شوهر 

برا خونه دار شدنم صلوات بفرستین😘❤❤
حساسیتت رو کم کن تا آرامش داشته باشی دوست من ، چه فرقی میکنه کی عروس خوبه باشه؟ ، مهم اینه برا شوهرت ...

بخدا اون اصلن برام مهم نیس تو این دوسال حتی من بخاطر شوهرم که هی مادرشوهرم میگف ت بین دوتاداداشو بهم میزنی خودمو خورد کردم غرورموشکستم رفتم با جاری اروم صحبت کردم ک زشته این کارا چرا رفت و امد نمیکنی اما فایده نداشت منم کاریشون نداشتم زندکیمو میکردم با نداری و مستاجرین ساختم اما خب چرااخه یه خونهبه شوهر من ندن ما بدبختی بکشیم با این ک شوهرم تحصیل کرده اس اما برادرشوهرم ک کارگره الان وضعش بهتر ما باشه.دیگ کم کم دارم عقده ای میشم ازدستشون

ببین اولشه..حالا ببین چقدر به مشکل بخورن چون نزدیکن و روشون بهم باز میشه.تو وقار و متانتتو حفظ کن و خودتو واسه خرید خونه دخالت نده بزا خود شوهرت غر بزنه و بحث کنه تو هیچی نگو تازه شوهرتم نگه بهتره ک نگن تو پرش کردی..اونا عقل داشته باشن فرق نمیزارن.خدایی نظر من و بخوای من خیلی غرور دارم من بودم رفت و امدمو خیییلی کم میکردم ک قدرمو بیشتر بدونن و بیشتر دلتنگم بشن.من بودم کاری به کارشون نداشتم و میزاشتم با عروس جدیدشون یه مدت خوش باشن چون براشون تازگی داره بعدا ببین جاریت چقدر خودشو بکشه عقب و خسته بشه از خودشیرینی و اونجاس ک قیافه گرفتنا با مادرشوهرت شروع میشه.تو فعلا بزن به در بی خیالی شوهرتم همینطور.فردام مشکل دار شدن و به درد و مرض افتادن همون پسر و عروسشون برن خرج کنن و جمعشون کنن تو راحت باش بابا

من همیشه با حرف همه موافقم چون این تنها راهیه ک میتونم ساکتشون کنم،تا دیگه حرفشونو ادامه ندن😏
ببین اولشه..حالا ببین چقدر به مشکل بخورن چون نزدیکن و روشون بهم باز میشه.تو وقار و متانتتو حفظ کن و ...

حالا فردا میخان بیان اینجا چی بگم شوهرم بهشون بگه من ک دیگ ازشون متنفر شدم میخام قط رابطه کنم باهاشون

حالا فردا میخان بیان اینجا چی بگم شوهرم بهشون بگه من ک دیگ ازشون متنفر شدم میخام قط رابطه کنم باهاشو ...

عزیزم اونا خانواده همسرتن

بدترین کار دنیارم ک‌ بکنن

تا همسرت نخواد تو نمیتونی قطع رابطه کنی

بهتره حد و حدودا رو رعایت کنی

اصلنم حرص نخور

این فرق گذشتنا شعور اونارو میرسونه

دیدی میگن اونی که گریه میکنه یه درد داره ...اونی که میخنده هزارتا درد؟؟؟من میگم اونی ک میخنده هزارتا درد داره ولی اونی که گریه میکنه به هزارتا دردش خندیده ولی جلو یکیش ...حسابی کم اورده💖🙃
بخدا اون اصلن برام مهم نیس تو این دوسال حتی من بخاطر شوهرم که هی مادرشوهرم میگف ت بین دوتاداداشو بهم ...

بهتر که نزدیکشون نیستی به خدا یه سوراخ موش مستقل شرف داره به لوکس ترین خونه نزدیک اقوام شوهر، به مرور روشون به هم باز میشه، من دو تا جاری هام طبقه ی بالا و پایین مادر شوهرمن، اما ما رفتیم مستاجری باور کن، الان که به اون موقع ها فکر میکنم میبینم ما زندگیمون آروم تر بود و دخالت ها  کمتر 

لبخند بزن، انار لب های تو را دانه کنم...
من این همه حرف زدم شما اینجور برداشت کردی ک فرق نمیزارن..اندازه ی دنیا دارن فرق میزارن

باب نخونده بودم اون موقع الان فهمیدم. غصه نخور واسه منم همینه. برادرشوهرم هنوز زن نداره ولی یه خونه درندشت دارن بهش به ما هم هیچی به هیچی

  
عزیزم اون الان این کارا رو میکنه خودشو عزیز کنه بالخره از غذا پختن خسته میشه اونوقت چون براش شده وظی ...

خوش باشن به قول ت بهتر کاری با من ندارن ولی خب اخه اینجوری بی انصافیه دوسال درگوش من خوندن ک ما فرق نمیزاریم گفتن بعد ی سال عروسی خونه میخریم الان نزدیک دوساله من مستاجرم 

عزیزم اونا خانواده همسرتن بدترین کار دنیارم ک‌ بکنن تا همسرت نخواد تو نمیتونی قطع رابطه کنی بهتره ...

شوهرمم اینقد ناراحته شب عروسی داداشش اومد منو بغل کرد زار زار گریه کرد خ بلی ب خانواده وابسته بود اونم گف دیگ کم میرم و میام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز