خاطرات بارداری من

من سه سال پیش تصمیم گرفتم برای بارداری اقدام کنم

بنابراین یک دکتر خوب البته به اصطلاح کسی که همراه تو مجلات باهاش مصاحبه می‌شد،مطبش‌کلی شلوغ بود و بالاخره بود و تعریفش رو شنیده بودم رو انتخاب کردم

برام آزمایش نوشت انواع تست ها و...و گفت سالمی برو برای اقدام

دوهفته بعد باید برای گرفتن تستم میرفتم مطبشون

که گفت بزار سونوت کنم

سونو کرد و‌گفت وای این چیه؟؟

کیسته!!!

آنقدر بی دقت کارشو انجام داده بود که سری پیش کیست منو ندیده بود و فقط پووووول رو‌میشناخت

با تجویز قرصhdخودش و راحت کرد

بعده ها فهمیدم که کیست درعرض دو هفته که تشکیل نمیشه

خانم خانما ندیدن

دیگه پیشش نرفتم

قرص هم شنیده بودم کلا توی اروپا ممنوع شده،و‌نباید خورد

نخوردم

رفتم سراغ دکتر همیوپاتی

طبی که برای مشکلات دیگه آن ازش نتیجه گرفته بودم

اما اینبار ...اینم جواب نداد

دیگه بیخ‌هایتان شدم تا سال دیگه

سال بعد یه دوست دکتر زنان دارم که حالا داستانش رو‌بهتون میگم با پیشنهاد اون رفتم مرکز نازایی اشون

اینها تشخیص اندومتریوز دادن

کلی قرص،کلی آمپول کلی برو بیا

اینم جواب نداد

با طب سوزنی آشنا شدم

اینبار رفتم اونجا

خیلی خوب بود،کلا برای بدنم،سبک شده بودم

هربار کف هر دستم بالای سی چهل تا سوزن میزدن،اشک میریختم و تحمل میکردم

اما اینم بی نتیجه...

این فی ما بین هی سونوگرافی و دکترهای پیشنهادی دوستان هم میرفتم و همه تشخیص اندومتریوز رو تایید میکردن

تا اینکه دوستم بهم پیشنهاد ivf داد

دیگه با این نمیتونستم کنار بیام

اما به پیشنهاد همسرم رفتم تو پروسه اش

چقدررررربد بود

روزی سه تا تزریق تو شکم و بازو

برو بیا سونو واااای

هر شب مثلاابر بهار اشک میریختم

اما دکتر بی سواد ما نمیدونست‌مشکل من از بی‌کیفیت بودن تخمک

چندین میلیون هزینه و چقدر درد و عذاب

نشد....

دیگه واقعا صبرم تموم شده بود

تا اینکه با توجه به اینکه همه دکترها تشخیص اندومتریوز میدادن با داروی آندوما که داروی گیاهی هست آشنا شدم

چقدر تلخ بود

تحمل کردم چهل شب خوردم 

رفتم سونو

خبر خوب

کیست هام بزرگ‌تر شدن

باهاشون تماس گرفتم و گفتن سونوهاتو بفرست

فرستادم گفتن

شما اصلا اندومتریوز نداری که شما کیست هات هموروژیک

خدایا....

داروی جدید بهم دادن

اینبار هرکدوم یکسانت کوچیکتر شدن

یعنی سه سال عمرم...

اینهمه دکتر

همه باد هوا

دکترهای پول پرست ما عده زیادیشون بی سوادن

دوره دوم رو هم دارو گرفتم ازشون

هنوز داروهام تموم نشدن

امروز سه روز که پریودم عقب افتاده

نمی‌دونم باردارم یا نه

اما اینو میدونم که نباید به حرف دکترهای شیمیایی گوش کرد

منم اشتباه کردم که فقط مشاوره ام اون ها بودن

به همه میگفتم اون ها اینو تشخیص دادن

شاید اگر از اول طب گیاهی رو هم باهاشون مشورت میکردم

الان بچه ام یکسالش بود

حالم حال عجیبیه

تا حالا اینطور نبودم

کلا داغ داغم

اصلا سینه درد ندارم،سوزش نوک سینه دارم

دلم دردمیکنه،اما نه جایی مه هرماه سردوره هام درد می‌کرد

حالم غریب

هرروز یک مدل

شاید روزهای اول مادرشان رو دارم تجربه می‌کنم 

شایدم نه

ماه پیش ۲۷ام شدم

هرماه ۳-۴روز بطور عادی ،تاشش روز هم شده جلو انداختم

یکبار فقط سی روز فاصله ام شد

خیلی هیجان دارم

اما همسرم میگه تا همون۲۷ام صبر کن

بعد بیلی بزن