سلام بچه ها تقریبا یه ماه پیش بخاطراینکه بابام نه که منظری داشته باشه ولی مقایسه بین شوهرمو خواستگار ابجیم کرد شوهرمم با بدترین شکل دعوا راه انداخت که مگه با قد من مشکل داشتی اینا هرجی تونست گفت حالو یه ماه نیمه نرفتم خونه مامانم اینا انقدر دلم گرفته دلم براشون تنگ شده نزدیکم نیستم خودم برم
☹☹☹☹ من هنوز ت عقدم ولی همسر منم گاهن با مامانم به مشکل برمیخورن و همیییشه اختلاف نظر دارن مامانم ...
همون که نگه میداره خیلیه برای ما دیگه حرمتا از بین رفته البته مادرشم منو خیلی اذیت کرده قبلا دو ماهه منم قطع رابطه کردم شوهرمم میدونست حق بامنه چیزی نگفت
آدم توو عصبانیت خب نمیدونه چیکار کنه شوهرتم اون لحظه عصبی شده دگ شاید الآن خودشم پشیمون باشه ولی من خودم از مقایسه کردن متنفرم و منم واکنش بدی نشون میدم بدون شک
شوهرت گیرم اصلا حق داشته باشه بعد این مدت کوتاه نمیاد یعنی؟.. من باشم یا آروم آروم راضیش می کنم یا آ ...
چرا اخر این ماه خدا بخواد عقد خوهارم با همون خواستگارش که اخه از نظر هیکل اینا خیلی بزرگ تره شوهر منم حساس شده خودم تنها میرم ولی خب حوصله حرفاشو ندارم باز