دوست دارم باردار شم
شوهرمم مخالف نیست
خونه و ماشین و پس انداز و ... داریم
خدا رو شکر وضع مالیمونخوبه
یه دختر 18 ماهه دارم
دلم براش میسوزه
احساس میکنم تنهاست
من خودم با برادرم ده سال فاصله سنی داریم و از من بزرگتره
خودم احساس تنهایی میکردم و میکنم
دلم نمیخواد بچمم تنها و بی هم زبون باشه
یه ترس بدی وجودم رو گرفته
ترس از آینده ...
دلم برای دختر مظلوم و معصومین میسوزه
هم بازیو بچهها رو دوست داره
من سر بچه های مردم در شور و حال بودم
واسه بچه خودم نمیدونم چرا انرژی ندارم و براش کموقت میذارم
خلاصه از خودم راضی نیستم
وسواس پیدا کردمخونهتمیز باشه
همش ب تمیزی خونه میرسم
دلم میخواد بچه بیارم بلکه کمتر ب خونه برسم
بیشتر ب بچه ها برسم و بچمو از تنهایی در بیارم
بنظر تون کار درستیه؟