الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
یه دونه برادرم ۸تیر فوت شد توی روز تولدش و ۱۵تیر عقدش بود اگه دلت خواست براش فاتحه و صلوات بفرست اسمش ابوالفضل پسر عیسی اگه خوندی بگو تا برات آیت الکرسی بخونم
داشتم تند تند حرف میزدم مجلسو کامل گرفته بودم دستم همه میخ من یه دفعه بجای اکسیر گفتم اسک...... باقیش با ذهن منحرف خودتون کامل کنید 😂😂😂😂
بچه ها کسی از آیفوووووون سر درمیاره😣😣😣😣 توروخدا کمکم کنین ........ .میخام باهاش عکس بگیرم ولی وقتی دکمه اشو میزنم در حیاط باز میشه😢😢😢 بعضی ها جوری بیشعورن که دلم میخاد ازشون بپرسم بیشعوریتون ذاتیه یا خودتون هم تلاش میکنید 😬😞باردارنیستم 😔تیکر گذاشتم انشالله تا این تاریخ منم مامان بشم 😍مطمئنم خدا دست خالی نمیزارتم 😍مطمئنم یه روز با بچه تو بغلم میرم مطب دکتری که بدون مقدمه چینی بهم گفت فکرمادرشدن رو از سرت بیرون کن ندید چقد استرس بهم وارد شد ندید من چی کشیدم که همونجا بیهوش شدم 😔مطمئنم خدا امیدمو ناامید نمیکنه 😍
یه بار خانواده سر سفره نشسته بودیم🍽 همه بودن 👨👩👦👦بحث سیاست اومد وسط🤳 خالم اعصابش خورد بود اومد بگه مسولین میرن زیر پتو سیخ داغ میکنن🍖 گفت میرن زیر پتو سیخ میکنن 😶😶😶😶😶😂😂😂
☹☹☹خندم نمیاد سوتی دادم داره زندگیم میپاشه باید گریه کنم
دوست عزیزم هموطن تو خونه موندن علاوه بر اینکه برای سلامتی خودمونه وظیفه هم هست.کی گفته فقط نماز خوندن و روزه گرفتن جز وظایفه بخدا بیرون رفتنت حق الناسه من یکی که راضی نیستم ازت نمیگذرم.....
یه بار دیگه سر سفره بودیم🍽 شام مرغ داشتیم🍖 پسردایی بزرگم گفت رون بخورم یا سینه🍖 داییم زد پهلوش 🙂که گفت منظورم مرغ دوباره منو پسر داییم هر هر میخندیدیم😂😂😂😂
دوست عزیزم هموطن تو خونه موندن علاوه بر اینکه برای سلامتی خودمونه وظیفه هم هست.کی گفته فقط نماز خوندن و روزه گرفتن جز وظایفه بخدا بیرون رفتنت حق الناسه من یکی که راضی نیستم ازت نمیگذرم.....
سلام فحش ندین چرا اومدم تو سایت و اینا ..یه پسر دایی دارم که مامان بزرگم خیلی دوسش داره ..چند سال پیش بود و همه جمع شده بودیم خونه مادربزرگ ..پسر داییم ۴ ساله اینا بود و بعد از ناهار مادر بزرگم در حالت ایستاده داشت قربون صدقش میرفت که ای فدات شم و دورت بگردم و همه کس من ..این پسر دایی منم بدو بدو رفت چسبید بهش یهو یه جای بدیو گاز گرفت فقط صدا جیغ مادربزرگو شنیدیم و پشتش یه گ و ز ..یه جوری بچرو پرت کرد کنار وگفت کله پدرت که دوستم ندارم دیگه ..نیم ساعت رو هوا بودیم از خنده..
ای جونم برات بگه ک دبیرستانی بودم اول دبیرستان ی گروه از اون گروه ها بودیم ک کل مدیر و مدرسه و دانش آموز از دستمون آسی بودن خلاصه سر کلاس تاریخ نشسته بودیم یکی از دوستام همیشه سرکلاس خواب بود گاهی اوقات خرو پفم میکردا آقا معلم رفت جلو در با معاون صحبت کنه منم چند تا کتاب دم دستمو محکم زدم زمین این دختره ک خواب بود ترسید هول کرد از خواب پرید گفت چی شده چی شده گفتم آخی ک زلزله اومد ی جیغم کشیدم آقا دخترو میگی دیگه جلودارش نبودیم پشت سر هم جیغ میزد و میدوید کل مدرسه رو ريخت بهم ماهم مرده بودیم از خنده مدیر همه رو کشوند دفتر گفت بگید کار کی بوده هیچ کس لو نداد اما بیشرف آخر ی هفته اخراجمون کرد گفت یا میگید یا راهتون نمیدم ماهم ک پرو تر از این حرفا بودیم از اون برم درسمون واقعن خوب بودا میومدیم هر روز مدرسه توی حیاط پشتی برا خودمون بزن و بکوب راه میانداختیم آخرش مدیر اومد با صدتا نصیحت روانه کلاسمون کرد😂😂😂