جلوي مادرشوهرم دعوامون شد شوهرم زد تو گوشم خيلي بد دعوامون شد من زار زار گريه ميكردم مادرشوهرم ي كلام حرف نزد حتي ب شوهرم هيچي نگفت خيلي خوشحال بود ك ما دعوامون شده تو دلش قند اب ميكردن شما بودين چيكار ميكردين من كلا مظلومم صدام درنمياد فقط گريه ميكردم