2777
2789
عنوان

دلم واسه خودم میسوزه...یکم از زندگیم میگم

| مشاهده متن کامل بحث + 135904 بازدید | 453 پست

عزیزدلم داستانت رو کامل خوندم ...باید بگم که خدا‌ خیلی دوست داره که یه نامادری مهربون گذاشته تو سرنوشتت خدا رو شکر کن و از تک تک لحظات زندگیت لذت ببر و یادت باشه دنیا فقط دوروزه ...اگه میدونستی با شوهرت تفاهم نداری و حرف هم رو درک نمیکنید نباید باردار میشدی .حالا که بارداری هم اگه واقعا وضعیت همینطوره بچه نیاد بهتره ...عزیزم شما قراره مادر بشی یعنی هزار تا مسئولیت سنگین روی دوشت هست ...به خدا ایمان داشته باش و اگه دوسش نداری جدا شو .مگه میشه ادم خودش رو فدای برادر کنه؟؟؟؟؟اونم یه عمر زندگی .از خودگذشتگی کردی خیلی هم زیاد 

....ازش جدا شو یا نزار بچه به دنیا بیاد .موفق باشی عزیزم

شیک بودن تو ذات همه ی دختراست از جمله خودم😁😎همون دختر شیک قبلیم که پروفایلم رو حذف کردم

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

شوهر من مشکلی نداره اخلاقشم خوبه ادم آرومیه وضع مالیمونم خوبه محبت هم میکنه

پسره قبلیه که بهت گفت اندازم نیستی؟!! اونوقت تو عاشقشی، بی خیال بابا. انسان به طرف چیزی که ازش منع میشه جذب میشه، این ذات آدمیزاده. لابد خیال میکنی حیف شدی و اینا که از زندگیت راضی نیستی. حالا اگه پسره عاشقت بود و خودشو برات کشته بود میگفتم شکست عشقیه ولی یارو انداختت دور اونوقت میری عکس کادوهای دوست دخترشو دید میزنی. ب نظر من بچسب به چیزی که داری اونایی که از دور برات خوشایند هستن فقط سرابه و واقعیت نداره.

واین نیز بگذرد....

واثعا اون منو یادش نیس من نمیددنم چرا نمیفهمم اینارو


دوست عزیز برای فراموش کردن نیاز نیست بازم تلاش کنی

فقط بیخیالش شو همین

بهش اهمیت نده

خداروشکر کن که شوهرت خوبه و اون که حتی تحقیرت کرد هم از فکرت بنداز بیرون

من هنوزم یادم نمیره هنوزم نگا میکنم عکساشو چند سال گذشته اما من نگاش میکنم حالم بده فراموشش نکرد ...

بیخیال عزیزم مهم همسرته عشق بین تون به وجود اومده بیشترم میشه بچه دارم ک بشین میشین یه خانواده به این فکر کن ک خانواده خودتو داری همسری  و درآینده مادر میشی اون آفا دیکه غریبه س و زندگی شو داره میکنه چون خودمم قبلا عاشق دوست صمیمی داداشم بودم اما یک طرفه بود اطرافیانم میگفتن دورش پره دختره بیخیالش شو بهت فکرم نمیکنه اما من قبول نمیکردم هنوزم گاهی بهش فکر میکنم اما میگم شوهرمه ک شب و روز داره واس زندگی مون واس خوشحالی مپن زحمت میکشه دیگه خونواده ایم پسرمون وجودمونو بهم وصل کرده اون پسر غریبه الان داره واس دخترای دیگه وقت میزاره چه معنی میده خودمو به بهانه دوس داشتن گول بزنم؟ هیچوقت نفهمیدم اونم بهم حس داشته یا ن اما دیگه مهم نیس 

اما تکلیف شما ک مشخصه دیگه چرا بهش فکر کنی وقتی حتی تحقیرت کرده اول و آخر خودتی و شوهرت اونم پسر مردمه قبول کن غریبه ای بیش نیس 

محض اطلاع بعضی ها توی بعضی شهرهای ما دختر و پسری که خیلی عاشق هم باشن، شب پسره دختر رو میدزده و فرار ...

این اتفاق طرفای ما قدیما میوفتاد میگرفتن دختر وپسر رو درحد مرگ کتک میزدن بعد از ازدواج هم دیگه خونواده ها اسمشونم نمیوردن

من ريخته ام در رگ تو شیره ی جان❤هی چرخ بزن در من و دل را بتکان❤این هم نفسی، چه حس و حالی دارد❤ در پیکر من دو قلب دارد ضربان💞21آذر99 بی بی چکم مثبت شد خدایا هزاران بارشکرت😍😍پسرم مبتلا ب هیپوسپادیاسه سوالی داشتین خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم اگر اطلاعاتی هم در این زمینه دارین ممنون میشم بهم بگین❤️
من هنوزم یادم نمیره هنوزم نگا میکنم عکساشو چند سال گذشته اما من نگاش میکنم حالم بده فراموشش نکرد ...

پسردایی من خودشو به در و دیوار زد که عاشقتم و فلان.بعد از یکسال بالاخره قبولش کردم و بهش اجازه دادم بیاد خواستگاری. چند روز قبل از روزی که قرار بود بیان، زنگ زدن واسه نامزدیش با دوست نامرد خودم دعوتمون کردن😐

خدا این رفتارو بیجواب نمیذاره. تو زندگی کن و تو زندگیت انقدر پیشرفت کن که اون حسرت نداشتنتو بخوره

اگر مقدوره برای آرامش روح برادر جوون‌مرگم صلوات بفرستید.    با زور و دعوا و تهدید ازدواج کردم. از اون روز دیگه رنگ خوشی ندیدم. تمام آرزوهایی که داشتم و در مسیرشون بودم دود هوا شد. شوهرم و خانواده‌ش نمی‌تونستن تحمل کنن موقعیت منو. نمیتونستن خودشون رو بالا بکشن، منو محکم کوبیدن زمین. از اون روز نماز و چادرمو گذاشتم کنار. دیگه هیچ امیدی ندارم. هرشب وقت خواب یه دور سناریو می‌چینم که خودم و بچه‌هام قرص بخوریم و بخوابیم و صبح بیدار نشیم. دلم شکسته. ده سال از جوونیم تباه شد. میشه یه روز از دست این مرد خلاص بشم؟ یا قراره این آرزو رو هم به گور ببرم؟
عزیزان خون بست نه.درستش خون بس هست.یعنی خون ریختن یاهمون کشتن بسه.شمایکی ازماروکشتیدولی مانمیکشیم.به ...

حالا چرا باید برا خون بس, خونواده مقتول از خونواده قاتل دختر بگیرن,نمیشه دختر بدن پسر بگیرن؟؟

خب فراموش نکن انقدر فکر کن بهش که خسته شی بنده خدا اون الان داره به خوشی زندگی میکنی عشق و حالش و میکنه بعد تو هنوز به فکرشی مثل یه دستمال کاغذی انداختت دور به خودت بیا زندگیتو تباه نکن در ضمن این کاری که می کنی خیانت به شوهرت

ی رمان اینجوری خونده بودم اسمش تاوان بوسهای تو بود دقیقا همین داداشه پسره رو هل میده سرش میخوره جدول بعد واسه رضایت با برادر مقتول ازدواج میکنه تهشم خیلی خوشبخت میشن. امیدوارم خا بهت کمک کنه عزیزم بتونی اون قبلی رو فراموش کنی یا دیگه نسبت بهش حسی نداشته باشی

محکم بشین دلم این دور اخره
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

بی بی چک

hhzhh | 50 ثانیه پیش

روغن خرگوشک

a123422122 | 1 دقیقه پیش
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز