من یه عروس 18سالم ک....😞

عزیزم ۱۲۳ اورژانس اجتماعیه‌.زنگ بزن ازشون مشورت بگیر

منم دقیقا همسن توام و همسن تو نامزد کردم همه اینایی ک میگیو منم تجربه کردم کتک خوردم تحقیر شدم مث سگ شبا نگهبانی مادرشوهرمو دادم ، عروسی و حنابندونم بهم خورد حتی کسی ازم نپرسید ک این تالارو دوس داری این لباسو دوس داری ، مادرشوهرم وقتی مهمون میاد خونشون ب همه میوه چای یا هرچی تعارف میکنه مثلا میگ سمیرا زینب مهدی و... بیاین میوه بخورین ولی منو حساب نمیکنه(تو همه چی منو اینجوری بی لرزش میکنه ن فقط خوردن) ، تازه ۱ ماه بود نامزد کرده بودم کلللل کارای خونه زندگیش بامن بود بشور بساب بپز حتی خونه تکونیه عیدشم من کردم ، ولی همه گفتن وظیفته، امسالم عید همونه باز من باید برم، ولی خب من خانوادم پشتمن تو این ی سال و نیم دوبار برگشتم خونه بابام اونا هم هی میگفتن طلاق بگیر ولی باز دلم نیومد شوهرمو ولش کنم خواستم هم ب خودم ب اون ی فرصت داده باشم ، جاری منم یکی مث واس تو منم اوایل مث تو هی کار میکردم ولی الان وقتی میریم مهمونی خونشون یا اصن هرکس دیگه ای از فامیل شوهرم از ۵ بار ی بار کمک میکنم میرم میچسبم ب شوهرم قربون صدقش میرم قاطی بگو بخندشون حرفاشون میشم اصلا هم ب رو خودم نمیارم چون قدر نمیدونن ب هیچکس هیییییچچچ کس حتی خانواده خودت زیاد بها نده چون اشتباه برداشت میکنن ، هرکسی لیاقت خوبی نداره ، درباره خونه مادرشوهرتم باید بهت بگم ک تنها راه چارت حرف زدن با شوهرته مثلا بگو عزیزم من دوس دارم شبای جمعه فقط خودمو خودت باشیم(ینی ن مهمون بیاد ن مهمونی بریم) بعد تو خونه رو تزیین کن با شمع و گل لباس خوشگل بپوش ارایش ملایم کن اهنگ بزار ببین شوهرت چی دوس داره مثلا من تا شوهرم از سرکار بیاد واسش قلیون اماده میکنم. جوری رفتار کن ک از تنهایی با تو لذت ببره ، شبای جمعه همه میدونن ک منو شوهرم ن جایی میریم ن دوس داریم کیی بیاد، بعد موضوع بعدی این ک من ب شوهرم رفتار مادرشو گفتم ک بهم ارزش قائل نمیشه(البته با ی ذره جیغ و داد ) اونم گفت جایی ک بت ارزش قائل نمیشن نیا، الان تو این ۵ ماه دوبار رفتم شب بمونم خونش تا شوهرم دهنشو باز میکنه میگم خودت گعتی نمیخواد بیای

ببخشید زیاد شد ولی امیدوارم کمکت کرده باشم💋💋

تا دیر نشده ی بچه نیاووردی،طلاق بکیر ،فکر بعدشو نکن  میری سرکار سربار نباشی ،خودتو نجات بده دلم واست سوخت واقعا ۱۸سالته تازه اوله جوونیته

اتفاقا شوهرم بچه ننست مثلا من حق ندارم بگم "مامانت" باید بگم "مامان" ولی اون ب مامان میگ ننت دیگ خودت تا ته قضیه رو بخون😑

میتونی این کارایی ک گفتمو ی شبی انجام بدی ک مطمئنی تنهایید مثلا چندروز دیگ ولنتاینه بهترین فرصته ، برو بادکنکای قرمز و سفید بگیر یا بریز رو زمین یا بچسبون ب سقف ژله بستنی درست کن ی شام خوشمزه بپز  (من خودم شنسل مرغ درست کردم پارسال) ی لباس خوشگل بخر شمع بچین رو زمین میز... گل خشک بریز برقارو خاموش کن همین  ک اومد اهنگتو پلی کن بپر بقلش کن ی شاخه هم بش گل بده (البته اینایی ک گفتم سلیقه منو شوهرمه) مطمئن باش این سورپرایز برای همیشه تو ذهنش میمونه  بعد این کارو هر از گاهی تکرار کن ولی نزار عادی شه 

من خودمم بعضی وقتا حتی بدم میاد بوسش یا کنم یا اون دستش بهم بخوره ولی ب قول خودت وقتی چاره ای نیست باید تحمل کرد ولی سعی کن با محبت جذبش کنی چون تو این دوره زمونه اگ تو انجام ندی کس دیگ جاتو میگیره خیلی از مادرشوهرا بودن ک با فهمیدن اینحور مشکلات تو زندگی پسرشون رفتن کس دیگ رو اوردن تا مخ پسرشونو بزنه ، متاسفانه من انقد هز لچگیم از این جور چیزا دیدم ک ب هیچ کس اعتماد ندارم

منم ترسیدم تا اینکه الان مجبورم ادامه بدم چون دوتا بچه دارم ،،ببخشیدا مثل چی پشیمون میشی از من گفتن بود،،،الان حاظرم طلاق بگیرم اصلا دیگ مردارو ادم حساب نمیکنم،،ب نظر من مردا ی تایمی از زندگیشون فقط ی یجاشون فشار میاد عقلشون از کار میفته میرن زن میگرن ،بعد دوباره فشار ک کم شد میشن ادم سابق ،حتما تو دلشونم میگن چ غلطی کردما

عزیزم شوهرتو‌دوست داری؟ بشین با مادر شوهرت صحبت من،بگو‌فکر کن من دخترتم،دوست داری دخترت ازدواج کنه بره خونه مادر شوهر و ماراشو کنه و شوهرش پشتش نباشه و این حرفتیی که گفتی الان،عزیزم من ۲۶ سالگی ازدواج کردم و الان۳۳ سالمه به اندازه تارهای موهام زجر کشیدم،ولی خدا کمک کرد و الان خدا رو شکر اوضام روبراهه،البته بهد از سال ها،به خدا عمیقا توکل کن،سهی کن درایت داشته باشی تو‌زندگیت و حتما بشین کاملا آروم و صبور با مادر شوهر و حتی شوهرت حرفاتو بزن🌸🌸🌸🌸🌸♥️

حتما برو مشاور یعنی تورو خدا برو مشاور.ببخشید ولی واقعیته اونا یه کلفت پیدا کردن که تو هم خیلی خودتو پیش اونا حقیر کردی عزیزم خیلی ناراحت شدم واست مشاور یادت نره...شوهرت چند سالشه؟

چند سال با شوهرت تفاوت سنی دارید؟

یا خداااا😳😳😳😳😳جلو شوهرت بدون سوتین و هیچ چیزی لخت از حموم اومد بیرون؟جلو پسرششش؟😳😳😳اون یه قسمت رو هم نمیپوشید اصن خیلی تعجب کردم بعد واکنش شوهرت چی بود مامانشو اینجوری دید؟😳😳😳😳

در جوابش بگو پس چرا برای پسرت زن گرفتی ؟