سعی کن با خانواده همسرت سازش کنی.
گذشته هر جور بوده و هر چی شده رو فراموش کن
باهاشون با محبت رفتار کن
در صورت اذیت کردن حالا چه رفتاری چه زبونی،واکنش انی نشون نده.سعی کن رفتو آمد خودت رو کمتر کنی و مشکلات وگرفتاری وبچه رو علت کمتر رفت و آمد خودت نشون بدی.کاری نکن فک کنن از عمد کمتر میری.
ازار و اذیت های خانواده همسرت رو به شوهرت نگو چون همسرت واکنش نشون میده و طرفداری میکنه و اینخودش یعنی بحث و جنجال تمام نشدنی.(بحث کردن زن و شوهر بخاطر خانواده مرد، ی دور باطل هسته که تکرار و تکرار میشه تموم نمیشه مگر اینکه زن،شوهرش رو در جریان نذاره).
فقط ی بار بهش بگو تو جوابگو رفتارهای نادرست خانواده ات نیستی هر کس خودش مسئول رفتارش هست و بگو میخوام از این به بعد فقط به زندگی برسم به تو وبه دخترم.کاری به حاشیه ها ندارم.
سعی کن خودت درست رفتار کنی و پای بند به اخلاقیات باش و با محبت و خوبی به همسرت درست رفتار کردن رو یاد بدی.
شما زنش هستی همخواب و هم بسترش هستی با محبت و سیاست میتونی کاری کنی که از شما الگو برداری کنه و راهنمایی های شما رو بهتر قبول داشته باشه.
خواهرش اگه مجرد باشه که ازدواج میکنه اگه متاهل هست بالاخره اونم زندگی خودش داره و ی روزی میرسه غرق مشکلات خودش و زندگیش میشه.
با مادر شوهرت مدارا کن اون کم کم از نفس میفته پیر میشه قوه و توانش کم میشه.مادر شوهرت سال به سال پیرتر و افتاده تر میشه و شما سال به سال با مهارت تر و خانم تر میشی.