نمیدونم چرا هرکاری میکنم.. هرچی محبت میکنم هرچی احترام میذارم هم مادی هم معنوی.. بماند چه کارهای مادی براشون و برای پسرشون کردم.. بازم خوبیهام ب چشم نمیاد. نمیدونم چرا دستم نمک نداره. بازم خانواده شوهرم یعنی مادر و دوتا دختراش بازم میگن عروس فعالانی اینجوریه.. یا میگن عروس خوبی نیستی. خسته شدم دیگه بخدا دیگه نمیکشم نمیدونم ب کی بگم. اومدم ب شماها بگم شاید بتونین کمکم کنین یا یه چی بگین آروم شم. ممنون