مرغ اماده رو ریختم تو قابلمه پیرکس گذاشتم رو بخاری گرم بمونه
به محض ورود مهمونا، همین که مشغول سلام علیک شدیم رفت قابلمه رو پرت کرد وسط هال
یه بارم صبح زود بیدار شد، صندلیش رو گداشت زیر پاش، رفت برگای گل نازم رو کند خورد🤕زنگ زدم اورژانس گفتن مسموم میشه، مردم از نگرانی، هیچیش نشد، باباش میخندید میگفت یه پا گوسفنده برای خودش
موهاش رو چندین بار با قیچی کوتاه کرد
خمیر دندون رو خالی کرد رو فرش
اووووف پرونده ش خرابه قربونش برم، هی یادم میاد بازم
ولی دومی کاری نکرده تا حالا