مردمهمه از دست مادرشوهر مینالن ما پدرشوهرمون خونمون و کرده تو شیشه . دوستان پدر شوهر من در حال ساختن یه ساختمان هست که یک طبقه اش مربوط به همسر منه .منم شاغلم و درآمد خوبی دارم .چند بار به بهانه های مختلف منو کشونده داخل ساختمان و گفته بیا یه مقدار کمک کن زود تموم شه .و طبق گفته خودش ما و شما نداریم اینجا مال همسرت هست ! یعنی دونگ و اینا خبری نیست . بیا کمک کن ملک ما که به نام ما هست تموم شه . الان چیزی فروختم و دستم پول اومده دیروز همسرم گفت شام بریم خونه ما گفتم نه من کار دارم ( چونمیدونستم نقششون چیه ) الان خودش زنگزد و علنی دعوتم کرد برای پنج شنبه. من میدونم داستان چیه و برم چی قراره بشنوم. نمیخوام فرار کنم .میخوام جواب محکمی بدم .تورو خدا بگید چی بگم .که خیلی بی تربیتی نباشه ولی طرف دیگه رو من حساب نکنه
چقدر پول داری اسی برو یه سرویس نقره بخر بنداز گردنت بگو اینو خریدم با پولم تمام 🤣
اتفاقا قصد دارم یه چیزی بخرم باهاش اگر امون بده آقای هیتلر. دختره خودش رئیس شعبه بانک ه جرات نداره بگیره از منه بدبخت میخواد که به خاطر کارم کمرم خم شده عین پیرزنا