من هم بچم هم خودم سالم بودیم یهو وقتی وارد پنج ماه شدم سقط شد بچم دهانه رحمم باز شد
مادر شوهرم از اون روز تا الان ی ثانیه منو تنها نگذاشته و حتی اینجا میخواله از کارو زندگیش مونده از نظر خوذش داره بهم کمک میکنه ولی من دوست دارم بره راحت باشم خلوت کنم حتی ثانیه ای تنهام نمیزاره برام نهارو صبحونه درست میکنه از بس پیشمه دیگه دلم گرفته
چیکار کنم اشتباه از منه؟