اول از همه بگم زنداداشم و خیییلی دوست دارم
و واقعا باهاش رک و راست مثل یه دوست صمیمی رفتار میکنم و طوری که اعتراف کرد خیلی مهربونم
مثلا اولین شب که اومده بود خونمون اتاقش و با گل تزیین کردم و همش هم تو یسری مسایل مثلا برا جشنشون میگم برو بهترین ارایشگاه رو انتخاب کن و مامان با من واسه عقدشونم اتلیه نرفتن چون وقت نداشتن برا این هم مامانم و راضی کردم قراره ازش پول بگیرم ببرمش ارایشگاه و ببرمش اتلیه کلا اینکه دلم نمیخواد عقده ی هیچی تو دلش بمونه اینایی که گفتم هم مثال بود از خانمیشم هرچی بگم کم گفتم کلا ادم اروم و سر بزیریه اصلا تا حرفش نگیریم نمیخنده ولی تا دلتون بخواد باهاش شوخی میکنم و کاری میکنم غش کنه😁ولی یه مشکلی دارم..شوهرم مذهبی هست و کلا خونواده مذهبی هستیم داداشم جلو منو شوهرم و خونوادم بغلش میکنه و بوسش میکنه یا دوتایی میرن حموم من یخورده معذب میشم به دا اشم گفتم بازم رعایت نمیکنه(اینم بگم من واقعا از ته دلم خوشحال میشم عشق داداشم و بهش میبینم گاهی هم مثلا عروسمون تو اشپزخونه تنهاس از باغچه گل میچینم میدم داداشم بده بهش)بنظر شما من چجوری بهش بگم ناراحت نشه؟؟یا چیکار کنم؟خیلیامون به داداشم گفتیم ولی انگار نه انگار یا تو اتاق میرن صدا خنده هاشون و عشق بازیاشون میاد 😣