سلام
خانواده همسرم یکم ضعیف بودن و تا بحال مسافرتي نرفتن ولی خداروشکر خدا تو این یک ساله ازدواجمون هوای منو همسرم خیلی داشته جوری ک تونستیم خونه و ماشین بخریم و یه عروسی خوب بگیریم.
از وقتی ماشین گرفتیم ینی بهمن پارسال تا یه تعطیلاتی میشد خانواده همسرم میگفتن واااای ما تا حالا شمالو ندیدیم و.... منظورشون این بود ک مارو ببرین مسافرت.
ما خودمون چندبار مسافرت رفتیم ولی هر بار تنهایی
از طرفی باید بگم من یه برادر شوهر دارم ک خیلی زرنگه انقدی ک خودشو زده به کند هنی و تو بهزیستی پرونده داره و درس نمیخونه 17 سالشه و با گریه های بچگانه هرچیزی ک بخواد به دست میاره
مثلا قلیون و اسپیکر و گوشی و.... در صورتی ک توی مشاوره و روانشناس ک ازش تست هوش گرفتن یه آدم معمولی بوده ولی به هیچ عنوان زیره بار نمیره و داد و بیداد راه میندازه
خیلی آدم تو مخیه فضوله گوش وایمیسه پرحرفی میکنه یکمم هیزه یه سره ام درحاله خوردنه 120 یا 130 کیلویی میشه اونم پر سرو صدا
البته پدرشوهرم همینطوره ینی خیلیییی بد و با صدا غذا میخوره به حدی ک من تو خونشون با اکراه غذا میخورم چون صداها اذیتم میکنه
مادرشوهرم ک خوبه و مشکلی باهاش ندارم
حالا سوالم اینک اگ شما جای من بودین میرفتی باهاشون سفر یکی دو روزه؟ ینی اینک خودتون ببرینشون مسافرت؟؟
البته ک همسرم حرفی نزده و بگه ببریمشون ولی میدونم اگ بگم خوشحال میشه دلم میگ تو این پیشنهاد بده عقلم میگ ن چون همسرم خیلی زحمت کشیده برای منو خانوادم
ولی میدونم اگ برم باهاشون تمام مدت قراره حرص بخورم