اره ی بار گفتم...زنگ زد تلفنی بهم گعت اره خسته شدم از دستشون هی دستور میدن برو اینو بخر برو اینکارو کن..گیر نیدن..
منم گفتم دست نزنین اومدم بگو فردا کارگر بیاد..
گفت تو دیوونه ای خل و چلی..ادم هرچی میگه ی داستان میکنی
پاشدم رفتم همون موقع..دست و پاشو گم کرده بود
.دیگه به روش نیاوردم..
اونجاي حرفت كه ميگي تا چيزي ميشه ميگه منت نميزاريد نميخوام و اينارو كاملا درررك ميكنم
ببين اشتباه ميكني هرچه زودتر همه ي خوبياي خانوادتو قطع كن
بزار همه ي كارارو خودش انجام بده حتي اگه يه سال طول بكشه
شوهرمنم اينجوريه دوس ندارم بگم هيجا ولي دلم خوش نيس،دو هفته ديگه عروسيمه ولي...مثلا ديشب خونمون بود جلو بابام بهم گفت مغزت تعطيله ها.از خجالت آب شدم.نميدونم باهاش چه رفتاري كنم دلم خيلي گرفته
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
26 ثانیه پیش
26 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
