سلام دوستِ خیلی خیلی عزیزم (اینو از ته قلبم می گم)
خیلی متاسف شدم به خاطر درد و رنجی که اینهمه سال کشیدی و داری میکشی 😔 واقعا برای یک دختر بچه با اون روحیه حساس، خیلی سخت و عذاب آور بوده و بدبختانه همراه تو و توی وجودت مونده و با تو بزرگ شده.
اول از همه بگم که حتما خواستِ خدا بوده که شما پُستِ منو ببینین و وارد تاپیک بشین و مطالب رو بخونین، مطمئن باش خدا می خواد دستت رو بگیره و تو رو از این ترس خلاص کنه ( معتقدم هیچ چیز توی این دنیا تصادفی نیست و با خوندنِ تجاربِ مرگِ تقریبی اونجایی که در لحظه مرورِ زندگیشون می دیدن که تمام اتفاقات زندگیشون دلیل و علتی داشته و همه چیز تحت تسلط و حمایتِ خدای مهربون هست، این باور و اعتقادم محکمتر شد)
ببین دوستِ عزیزم رشته درسی من توی دانشگاه روانشناسی بوده و به همین دلیل کاملا حرفها و احساسات و حالاتِ شما رو می فهمم.
ذهن ما انسانها از دو بخش تشکیل شده : خودآگاه و ناخودآگاه ( یا هوشیاری و ناهشیاری)
اگه ذهن انسان رو به شکل یک کوه یخ شناور توی اقیانوس تصور کنیم اون قسمتِ کوچیکِ نوکِ قله کوهِ یخ که از اقیانوس بیرون اومده قسمتِ خودآگاهیه ما و اون قسمتِ خیلی عظیم و بزرگ که در زیرِ آب قرار داره ناخواداگاهیه ما هست.و باید بگم که ما رفتارها و احساسات و افکارِ ما بیشترش ریشه در ناخودآگاهمون داره و از اونجا فرمان می گیره
تمام تجارب و احساست و عواطفی که ما در پنج سالِ اولِ زندگی تجربشون می کنیم به طورِ مستقیم و خیلی عمیق واردِ ناخودآگاهِ ما میشن و به همین علت هست که ما بیشترِ خاطراتِ بدوِ تولد تا پنج سالگیمون رو به یاد نمیاریم مگر در مواردی مثل تجربه شما که خیلی از نظر عاطفی و احساسی تکان دهنده و سنگین بوده باشه و در ذهنِ ما پُر رنگ مونده باشه. به طورِ کل 90 در صد شخصیتِ ما در 5 سالِ اول زندگیمون شکل میگیره و ریشه در ناخودآگاهمون داره.
خوب این تا اینجا
حالا بریم سر مساله شما
دوست خوبم باید به شما بگم هیچ دلیلی برای خجالت وجود نداره و اصلا لزومی به ابراز شرمندگی نیست.
شما به خاطر تجربه تلخی که از کودکی داشتی دچارِ حملهء ترس یا (پَنیک اَتَکت) می شید که علائمش دقیقا همینه که شما توصیف کردین، به صورتِ ناگهانی بروز می کنه، ضربانِ قلب به شدت بالا میره، تنفس سخت میشه و نفس به شماره می افته و علائم دیگه که خودت بهتر می دونی. که انواعِ مختلفی داره مثل ترس از تاریکی،. ترس از جمعیت، ترس از مکانهای بسته مثل آسانسور، ترس از حیوانات و ترس از بلندی