من همیشه فک میکردم مغازه ای ک روش زده سردخونه یعنی توش پر از مرده هست 😨😨😨
تازه ی سال بعد ازدواجم فهمیدم قضیه چیز دیگریست 😆😆😆😆
من فكر ميكردم هر كي طبقه همكف باشه صاحبخونه ست بقيه مستاجر
فكر ميكردم اسماشون اينطوره
😂😂😂😂😂😂
پشمک رو فکر میکردم از پشم گوسفند درست میشه 😂😂😂😂😂 ولی بازم دوست داشتم و عین گاو میخوردم 😂😂😂😂
پیش دبستانی بودم فک میکردم بعدها میشه با عموم ازدواج کنم خوشتیپ بود لامصب😜
فکر میکردم بزرگ بشم مثل سیندرلا و سفید برفی با یه پرنس ازدواج میکنم و خوشبخت میشم
حالا که ۲۶ سالمه میترسم ازدواج کنم فکرش به کل از سرم افتاده
فک میکردم ابر هارو مثل پشمک میشه خورد😒
میگفتن مرگ بر آمریکا فک میکردم آمریکا ی ادمه😕
بابامو دزدیدن و این ادم ی عامل نفوذیه شکل بابام
ی مدت فکر انتقال مواد بودم به نحوی که پلیس نفهمه تو جلد خمیر دندون تو خیلی چیزا
ذهنم جنایی بود
خاله و داییم مجرد بودن فکر میکردم قراره با هم ازدواج کنن
من همش دوغ میخوردم سینه هامو فشار میدادم ک ازشون دوغ بزنه بیرون😁
یا مثلا پبش خودم میگفتم چ حکمت عجیبی آدم تا ازدواج نکنه باردار نمیشه.ینی حتما ادم باید با شوهرش بره پیش خدا دعا کنه بچه دار شه.ب مامانمم میگفتم.میگفت اره مامان میبینی خدا چقد بزرگه😑😐
فکر میکردم بچه مثل مدفوع خارج میشه
فکر میکردم خدا یه خانوم لاغر و خیلییییی قد بلنده که قدش به آسمان میرسه و چادر مشکی سرشه و آروم راه میره😁
ی تصوراته عجیب داشتم😂
فکر میکردم دولت یه آدمه . خیلیم قویه . خیلی کارا هم بلده .
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
