2777
2789
عنوان

مادر شوهرم بی عاطفه س

| مشاهده متن کامل بحث + 2135 بازدید | 132 پست

یبار خونه ی مامانبزرگش مامانشو میبینه و باهم بحث میکنن میگه تو چشم دیدن زن منو نداری . یه دختر غریبه مادر نداره . تو حسودیشو میکنی و خلاصه حرفای بدی میزنه

بالاخره شوهرت به این نتیجه میرسه خانوادش درست رفتار نمیکنن

سلام  من تک فرزندم آذر ۸۹با شوهرم دوست شدم اردیبهشت ۹۲عقد کردیم و مهر ۹۴عروسی کردیم و ۱۲فروردین اقدام کردیم برای بارداری ولی ۱۸خرداد ۹۸بچم سقط شد به خاطر تصادف دعا کنید این روزا زود بگذره و بشه ۳ماه تا دوباره اقدام کنم لطفا یه صلوات بفرستید تا زندگیم همچیش رو روال بیوفته            اگه م مشکلات برداریم زندگی شیرین میشه

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

دیگه اینجور ک شد بدتر شدن مخصوصا با من . هیچ خبری  نداشتیم تو مراسمی جایی هم می دیدیم بی محلی میکردن بهم . من واسه شهادت حضرت زهرا مراسم گرفتم تو اونهمه ادم با اینکه با احترام دعوتش کردم نیومد

خونمون هم دوتا کوچه کنار همه .  بعد شوهرم خیلی از رفتار خانوادش عذاب میکشید . تنهایی و غریبی من ...

چه خوبه که شوهرت میفهمه مادر شوهر من یه جوری اذیت میکنه که اگه جواب بدم شوهرم فکر میکنه من بدم خیلی زیرک‌ جلو اون خودشو خوب نشون میده

بعدمن ازینسردی بینمون خیلی عذاب میکشیدم . چون هم خودم دوست داشتم باهم خوب باشیم مثل بقیه . خانوادم باشن وقتی اینجا غریبم . هم اینکه می دیدم همسرم عذاب میکشه . درسته میگفت گم شن برام مهم نیستن و فحششون میداد. ولی وقتی از پنجره می دید جمعشون جمعه و .. حالش دگرگون میشد بالاخره خانواده ادمن خیلی سخته ناراحتی باشه . 

تا اینکه حدود یه ماه پیش باز خونه مادربزرگش همو دیدیم . با شوهرم بحثشون شد . شوهرم بهش فحش داد اونم با گریه رفت . من خیلی ناراحت شدم . گفتم به شوهرم حق نداشتی اینجوری بگی هرچی باشه مادره

شوهرم منو گذاشت خودشم عصبی بود رفت بیرون . منم زنگ زدم مادرشوهرم داشت گریه میکرد . رفتم پیشش چون دخترش تهران بود شوهرشم شیفت دلم سوخت . رفتم بوسش کردم حتی دستشو بوسیدم از طرف شوهرم عذرخواهی کردم

وقتی خودشون نمیخوان خب قطع رابطه کن چرا خودتو کوچیک میکنی؟ یه مدت نرین بذار بی خبر باشن شاید دلتنگ شدن

حسرت چیزایی رو میخوری که دیگه برنمیگرده و تا آخر عمر میشه حسرت 🙃
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792