قبلا گفتم بخاطر حرفی که خواهرشوهرم بهم زد به شوهرم گفتم حق ندارن بیان اینجا .اگه بیان باید دور منو خط بکشی.
بعد حالا چندروز پیش خواهرشوهرم پیام داد که ما هجدهم میایم مشهد.منم گفتم خوبه.بعد به شوهدم گفتم میگه خوبه دیگه عوضش عید نمیان .خیلی خوبه.بعد گفتم مثل اینکه یادت رفته چه قراری داشتیم.اگه اینجا خونه منم هست من نمیخوام که بیان.میخام این دفعه عروس بده باشم.اینقدر خوب بودم پررو شدن.شوهرم گفت اخه چی بگم بهشون.منم گفتم خوددانی .تا چهاردهم وقت داری یه چیزی سرهم کنی بگی وگرنه دیگه هیچی...