2777
2789
عنوان

مادر شدين؟ بياين لطفا

123 بازدید | 8 پست

خانما از سختياي ٤٠ روز اول فارغ شدن برام بكين من ٢٠ روزه فارغ شدم تقريبا شبا اصلا نخوابيدم يه شب هم بيمارستان بودم بخاطر زردي نوزادم امشبم از استرس نخوابيدم تو مدفوع بچه م يذره خون ديدم تا صبح شه ك ببرمش بيمارستان ميميرم هزار بار

خودمم ازونور خونريزي دارم كلا آشفته م

شما هم از خاطراتتون تو اين دوران و سختياش بگين


خون تو مدفوع حساسیته

نترس اصلا ولی برو دکتر راهنماییت کنه

خودت لبنیات یا چیزی که لبنیات داشته باشه خوردی؟

من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊
خون تو مدفوع حساسیته نترس اصلا ولی برو دکتر راهنماییت کنه خودت لبنیات یا چیزی که لبنیات داشته باشه ...

اره عزيزم گفتن زردي داره ماست و دوغ بخور سودي بخور ترنجبين بخور كاسني بخور و ....

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اره عزيزم گفتن زردي داره ماست و دوغ بخور سودي بخور ترنجبين بخور كاسني بخور و ....


از همونه خب😐

ماست و دوغ رو نخور فعلا دیگه

بچه ت کلا حساسه به لبنیات گاوی

چیزای دیگه هم که جز لبنیاته مثل کره و شیر و اینا رو هم فعلا نخور

من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊
اره عزيزم گفتن زردي داره ماست و دوغ بخور سودي بخور ترنجبين بخور كاسني بخور و ....

بعدشم سردی زیاد بعد زایمان افسردگی به دنبال داره

همون ترنجبین رو بخور

به بچه ت هم یکم بده ، با اب جوشیده باشه البته

من باید قوی باشم ، مثل پرنده ای که باید پرواز کند ، مثل بارانی که باید ببارد ، مثل خورشیدی که باید بتابد ، مثل چشمه ای که باید بجوشد ، من باید قوی باشم و این باید یعنی انتخاب دیگری به جز قوی بودن و ادامه دادن ندارم🥺🥺🥺 امضای قبلی رو حیفم اومد پاک کنم🤭🤭👈👈👈صبور باش ... هم حکمت را میفهمی...هم قسمت را میچشی... هم معجره را میبینی....😊خاطره زایمان من😊

بعد زایمان به معنای واقعی دهنت سرویسه ،فقط تو نیستی همه ماها که مادریم این دوران رو گذروندیم قوی باش و به سال دیگه فکر کن به روزهای خوبی که در پیش داری

خوبیش اینه که زمان زود میگذره

سه چیز را فراموش نکن: 1-به همه نمی توانی کمک کنی! 2- همه چیز را نمی توانی عوض کنی! 3-و همه تو را دوست نخواهند داشت!

من سر پسرم این مشکلات رو داشتم

۱-بیشتر شبها تنها بودم با یه نوزاد تازه متولد شده چونکه شوهرم حوصله خونه اومدن رو نداشت میموند خونه مادرش که یه شهر دیگه بود(آخه محل کارش همون شهر مادرش اینا بود)

۲-خونریزی پیوسته داشتم چونکه دیواره رحمم به شدت نازک شده بود تا ۶ ماه هر روز خون شدید از دست بدی فقط تصور کن

۳از بس نوار بهداشتی استفاده کردم کشاله رانم تاول زده بود

۴-یبوست داشتم چونکه از بس درگیر بچه بودم نه وقت میکردم آب بخورم و نه حتی یه سرویس راحت برم

۵-هموروئید داشتم و خونریزی از مقعد 

۶-سینه هام زخم شدید داشتن و با خون سینه به پسرم شیر میدادم هیچوقت یادم نمیره چقدر عذاب کشیدم و گریه میکردم

۷-پسرم کولیک شدید داشت تا ۶ماهگی بعضی روزها بود که در طول ۲۴ ساعت فقط یک ساعت میخوابیدم

۸-افسردگی شدید زایمان گرفتم 

۹-بخاطر کولیک پسرم کاملا در پرهیز غذایی بودم و از طرفی وقت برا پختن غذا نداشتم و بیشتر وقتا گرسنه میخوابیدم

۱۰-همسرم اونقدر ازم فاصله گرفته بود که مطلقا خونه نمیاومد اگر هم میومد بحث و دعوا راه مینداخت و می‌رفت

غمنامه ای داشتم واسه خودم

الان که فکرشو میکنم خریت محض کردم و به پای همسرم و زندگی موندم،دلیل این همه سختی کشیدنم رو هیچوقت نفهمیدم  

سه چیز را فراموش نکن: 1-به همه نمی توانی کمک کنی! 2- همه چیز را نمی توانی عوض کنی! 3-و همه تو را دوست نخواهند داشت!
من سر پسرم این مشکلات رو داشتم ۱-بیشتر شبها تنها بودم با یه نوزاد تازه متولد شده چونکه شوهرم حوصله ...

اخی عزیزم چی کشیدی شما  خداروشکر گذشت. منم خیلی اذیت شدم ولی نه به اندازه شما خدا خودش صبر میده فقط یه مادر میتونه تحمل کنه شوهرمنم با اینکه عاشق دخترمونه ولی اصلا وقتی گریه میکرد حوصله نداشت بغلش کنه منم با اون بخیه ها و شکم دردناکم باید بچه رو اروم میکردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792