لطفا فحشم ندید چون من دیگه اون آدم سابق نیستم 😐😐😐😂😂😂 ( ماجرا برا 20 سال پیشه)
کارآموزیم تو کافی نت کار میکردم دخترا رو میدیدم که با پسرا چت میکنن ویدیو چت میرن
( اون زمان کمتر کسی گوشی داشت و نت خونه هم با مخابرات داستان داشت و هزینه اش بالا بود)
من همش تو دلم مسخرشون میکردم تا اینکه
هفته ی آخر خواستم خودمم تجربه کنم.
با دو نفر همزمان آشنا شدم
سعید ( ساکن ترکیه) مهران ( تهران)
من خودمم شهرستان بودم.
جالبه من فقط خواستم تجربه کنم اما افتادم تو مرداب.
شماره هاشونم یادداشت کردم که کاش دستم میشکست 😑😂
تایم کارآموزیم تموم شد.
من تو خونه روانی شدم، الکیا کاش یکی بود میزد تو گوشم 😐
شماره هاشونو گذاشتم جلوم و با خودم گفتم اگه به سعید زنگ برنم تو قبض میزنه تماس خارج از کشور
ولی مهران رو کسی نمیفهمه
زنگ زدم مهران که منو دیده بود تصویری با یاهو اما من اونو ندیده بودم
که کاش زنگ نمیزدم 😑😑😑
اگه هستید بگم بقیشو چون اتفاق های خیلی زیادی افتاده بعدش