ده روز بود عقد کرده بودیم ،اومد خونمون یه هدیه دستش بود
خیلی ذوق کردم موقع باز کردنش دیدم خودش هم کنجکاو ببینه توش چیه
فهمیدم خودش نخریده ،خواستم مچش و بگیرم گفتم دوست دارم خودت بگی چیه
یه لحظه جا خورد ،با من من گفت فکر کنم لباسه
روح از تنم رفت
مامانش خریده بود دست خالی نیاد ،یه بلیز که چار سایز بزرگ تر بود حتی بارداریمم سایزم نشد
هیچ وقت کنجکاوی نکنین ،بی خبری وقتی چاره نداری بهترین راهه