سلام دوستان
خیلی حرصم در اومده
چند وقته پیش خواهر شوهرم و مادر شوهرم سبزی گرفته بودن منو صدا کردن گفتن یه لحظه بیا کارت داریم من رفتم پایین گفت بیا سبزی پاک کن مادر شوهرم گفت برا منه آخرش فهمیدم باهم شریکن همون موقع من نخود خریدم خواهر شوهرم رفت گفت من دست و پاک درد میکنه ببخشید خودم تنهایی پاک کردم چند بارم موهاشو رنگ کردم ولی بهش گفتم موهای منو رنگ کن گفت وا ندارم الانم مادر شوهرم منو صدا کرده میگه آبجی انار آورده بیا کمک دون کن میخواد رب درست کنه منم گفتم کار دارم گفت کاراتو کردی بیا بنظرتون چیکار کنم راستی چند وقت پیش هم شام دعوت اشون کرده بودم اگه خواستین عکس سفره رو میدارم ببینید چقدر زحمت کشیده بودم رفت تو اتاق دراز کشید گفت حال ندارم بخدا حتی بشقاب خودشو نذاشت تو ظرف شویی بعد ما میریم خونشون دستمال میده می که ظرفارو خشک کنید حالا بنظرتون چیکار کنم اصلا دوست ندارم برم