بچها من تازه چندروزه زایمان کردم
قضیم بااین دوستم مفصله،خیلی دختر خوبیه خیلی خوب بودیم باهم عین خواهر بود برام،ولی بخاطر ی موضوعی شوهرم خواست ازم که کلا باهاش قطع ارتباط کنم و منم بخاطر زندگیم قبول کردم
این قضیه مال چند سال پیشه
من یه اشتباه بزرگ کرده بودم و تو یکی از این گروهای تلگرامی با آقایی آشنا شده بودم و چت کرده بودم(خودمم قبول دارم اشتباه بزرگی بوده و توبه کردمو...خیلیم گذشته ازش )شوهرم همش فکر میکرد تقصیر دوستامه که لینک این گروهو بمن دادن و باعث این اشتباه شدن و ازم خاست قطع ارتباط کنم
من از مجبوری ب مامانم چیز دیگه ای گفتم،گفتم دلیل قطع ارتباطمون اینه ک شوهرم دیده که با دوستم درباره شوهرم غیبت کردیم توی چت و بدش اومده
دیروز دوستم زنگ زده بوده ب مامانم حال منو بپرسه،مامانم گفته من زایمان کردم و اونم گفته میام خونتون
امشب اومد ،شوهرم سرکار بود
از قضا زمانی که اومد خواهر شوهرمم اومد یه سربه ما زد و رفت
حالا من میترسم خواهرش بهش بگه،میخام خودم پیشقدم شم و بگم ولی از واکنشش میترسم
مامانم هم گیر داده که نه بهش بگو اگه همگفت چرا اومده دوستت،جوابشو بده انقد بهش رو نده ،مگه ی غیبت کردن توی چت چیه،اصلا کوتاه نیا جوابشو بده
درحالی ک خب اون نمیدونه قضیه چیه
من چیکارکنم