سلام دوستان من طبقه پایین خونه پدرشوهرمم تقریبا هرروز میریم ی دختر ۱۸ماهه دارم دیروز پریود بودم خیلی درد داشتم نرفتیم امروز ظهر ی سر رفتم بالا اخه پدرشوهرم گفته بود من دیروز مرسانا همون دخترم رو ندیدم چرا نیاوردین منم گفتم حتما دلش تنگ شده گناه داره رفتم یکم نشستم با دخترم باز اومدم امشب شوهرم گفت بریم بالا گفتم باشه بزا بابا بیاد اخه خونه نبود امشب یکم دیرتر اومد داشتیم فیلم میدیدیم ک زنگمونو زدن شوهرم رفت درو باز کنه فک کردم مهمونه ولی عمه شوهرم با شوهرش بود میرفتن بالا حالا کاریش ندارم ک رو پله ها بلند بلند دخترمو صدا میزنه و اینکه عادتشونه هروقت بیان زنگ مارو میزنن ولی خونمون نمیان اینم بگم ک ۶ماهه مستقل شدم یبارم خونم نیومده حتی یبار ک چند ماه پیش شوهرش رفت مکه گفتم گنا داره تنهاست دعوتش کردم شام.....