این قصه سر دراز دارد
من سر ی دعوایی،کتک حسابی
پردمو از دست داده بودم
ن نامزد اولی
ن همسر الانم
کلا مشکلی با موضوع نداشتن
مثلا اون میگفت زندگی یعنی زن کار خودش بکنه مرد کار خودش کاری به کار هم نداشته باشن هفته ای یکی دوبارم رابطه دارن اهل محبت نبود میومد خونه جلو تلویزیون بود بیشتر وقتا ساکت ساکت حرف نمیزد.... من دوستداشتم حرف بزنیم بگیم بخندیم.... خودمم اخر نفهمیدم مقصر کی بود به اینجا رسیدیم ولی زندگی ما واقعا جهنم شده بود و همسرم اصرار به جدایی داشت وگرنه من خودم خیلی تغییر دادم دیگه خیلی کم حرف میزدم که ناراحت نشه ولی بازم نمیشد هرکاری کردم نشد که بشه
ایشالا
شما تازه جدا شدی، اولش طبیعیه این حالتا
خواهر زنعموم چهار سال پیش جدا شد
خودش و خونواده اش فکر میکردن دیگه اخر دنیاس
حتی فکر میکردن مرگ بهتر از اون وضعه
الان دوباره ازدواج کرده، یه جشن عروسی عالی گرفت
الانم یه پسر یک ساله داره
این روزا هم میگذره عزیزم و در اینده بهش فکر میکنی میگی کاش اصلا غصه نمیخوردم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
36 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
